من عکس میگیرم چون از عکس گرفتن لذت میبرم. برای دل خودم عکس میگیرم. با عشق عکس میگیرم و فکر میکنم عکاسی ، در کنار شغل اصلی، زندگی منو بسیار رنگین تر کرده. هیچ چیز دیگه تجربه ی لذتبخشی رو که گرفتن یک عکس خوب ( به زعم خودم ) در من ایجاد میکنه بمن نمیده.
من از طبیعت لذت میبرم. حتی دیدن فیلمهای مستند طبیعت در تلویزیون. همه اشکال اون: مناظر، پرنده ها وهمه مخلوقات خدا در طبیعت. بهمین خاطرهم بیشتر از چنین سوژه هایی عکس میگیرم. ( اگرچه مسئولیتها و پایبندیهای زندگی محدودیتهای زیاد، اما خوشایندی برای من ایجاد کرده )
لذا به نظرمن هرکس در هر زمینه ای که فعالیت میکنه باید به علایق خودش احترام بگذاره و به اونها توجه کنه. چیزی که از دل بر بیاد به دل هم میشینه.
بله، اگر از منظر کسب در آمد به عکاسی نگاه بشه، عکاس به تعدادکافی و بلکه بیش از نیاز هست، اما نخبه ها همیشه انگشت شمارند و ظرفیتها نامحدود. ولی اگر منظور از عکاسی چیزی غیر از کسب درآمده ، اونموقع سوال اصلی اینه که آیا من به عکاسی نیاز دارم و پرداختن به اون برای من فایده ای داره؟
در مورد من، شخصا ، به دلایلی که گفتم جواب این سوال قویآ مثبته اگرچه ممکنه از نظر اقتصادی قابل توجیه نباشه.