سلام دوستان,
یه پیشنهاد هم من دارم, اصولا تا جایی که می تونین تو جاهای خلوت و پرت کارت شناسایی مبنی بر اینکه عکاس هستید به کسی نشون ندید, خصوصا اگر کارت شما از طرف بنگاه یا انجمنی خارجی باشه!
همین دیروز (روز عاشورا) بطور تصادفی برای عکاسی کردن به روستا های اطراف تبریز رفته بودم, یه مرد خیلی گنده که تصادفا گروهبان دو رسمی ارتش هم بود(!) مجبورم کرد که کارت شناسایی نشونش بدم, منهم با افتخار کارت یه بنگاه عکس انگلیسی رو که تازه برام صادر شده بود نشونش دادم, طرف یه نگاه به من کرد..یه نگاه به کارت... بعدش با خنده گفت که به به! موهاتم که درازه!! تو خود ایینگییلییس هستی! پس جاسوسی می کنی؟! و سرتون رو درد نیارم که به جرم جاسوسی!! یه شش ساعتی رو مهمون یه اتاقک کوچیک پر از عنکبوت بودم. بماند که آخرش اومدن و بهم گفتن که بهتره دیگه این دورو ورها دیده نشوم!
محسن بایرام نژاد
www.redbubble.com/people/mohsen
انچه که برای من پیش امد اصلا دلچسب نبود ولی خوب من به عنوان یک تجربه بهش نگاه می کنم. البته هنوز تموم نشده چون مدارکم و مموریهام برای تحقیقات بیشتر دست پلیسه و باید هفته اینده دوباره برم پاسگاه.
به خاطر یکسری مسائل و عکسهایی که دردسر درست کردن که خیلی از دوستان می دانند حساسیت نسبت به عکس و عکاسی این روزها به شدت بالا رفته.
مشکل ترین قسمت توضیحات من به بازجو این بود که چرا به عنوان سرگرمی عکاسی می کنم و به عنوان یک موجود نیمه خل به من نگاه می کردن.
بدتر از همه موقعی شد که گفتم توی یک شرکت خارجی کار می کنم خلاصه قطعات پازل جاسوس بودن بنده داشت کنار هم جور میشد.
خدا پدر یکی از انها را بیامرزد که به من حرفهای من گوش کرد و وقتی گفتم اگر من جاسوس باشم چه نیازی دارم دوربین به این گندگی را با خودم حمل کنم و کلی توضیحات دیگر تا اندازه ای قانع شد.
خلاصه توصیه من به دوستان اینکه اصلا در جاهای شبه برانگیز برای خودتان چرخ نزنید و وسایل اضافه حمل نکنید.
تو چند تا مساله با شما موافقم. یکی اینکه اینها به واقع تجربیات ارزشمندی هستند...بطوریکه در آینده هم حتما بدردمان خواهند خورد.
بعدی اینکه واقعا توضیح بر اینکه چرا عکاسی می کنیم کاری نه غیر ممکن اما بسیار سخت است که شدیدا نیازمند یک تاپیک جداگانه است!
و اما در نهایت این که اکثر مردم عکاسان آماتوری مثل ما را به چشم انسانی دیوانه, خل و حیوونکی می شناسند!
مساله ای که در این نوع شرایط نباید از یاد ببریم اینست که این حس (به نوعی) پررویی مان را نباید از دست بدهیم. همانطور که شما هم قبلا اشاره کردید, در فرهنگ و قانون ایران عزیزمان, ما همگی خلافکاریم... یعنی مشکل از خودمان بوده که بچشم مضنون نگاهمان می کنند... چرا؟ خب, چون خودمان می خواهیم. بنظر من ما نباید به هیچ وجه به آنها(؟!) باج بدهیم... منظور از باج, ترس.. بهانه تراشی و لزوم پاسخگویی نکته به نکته مان است. اگر با این نوع جماعت سفت برخورد کنیم, یا حداقل در این مورد خاص, عکاسی کردن در جاهای غیر ممنوعه را حقمان بدانیم, به مرور زمان آنها(؟!) هم حساب کار دستشان می آید. یعنی ما می توانیم که به مرور زمان فرهنگ سازی کنیم.
متاسفم و بسیار متاثر که کشورمان از فقر شدید فرهنگی زجر می کشد... درست است که ما به نوعی مهد فرهنگ هستیم, ولی در حال حاضر از (به اصطلاح) خرده فرهنگها هیچ نمی دانیم...
محسن بایرام نژاد
www.redbubble.com/people/mohsen
سلام
1- اگه من يك هفته زود تر اين تاپيكو خونده بودم شايد روز تاسوعا اصلن بيرون نمي رفتم كه بعد بگن عكاسي ممنوعه و دست از پا درازتر برگردم. البته من به اقتضاي سنم از اول با احتياط وارد گود شدم و با اولين اخطار پامو گذاشتم رو كولم و در رفتم.
2- متاسفانه ما در اوضاع ملوك الطوايفي زندگي مي كنيم و هر فردي خودش را يك قانون مجسم مي داند و صد البته در قرن نوزدهم يا حداكثر اواسط قرن بيستم زندگي مي كند وگرنه الان هر بچه اي مي داند كه در قرن 21 ام با توجه به وجود ماهواره هاي جاسوسي ( وغير جاسوسي كه نتيجه ي كارش مثل Google Earth است) اساسن وجود تابلوهاي عكاسي ممنوع بيشتر به جوك شبيه است.
3- اين قضيه عموميت دارد. ما هميشه وقتي مشغول ساختن كارخانه اي هستيم از كليه ي مراحل پيشرفت كار مرتب عكس مي گيريم ولي به مجرد اينكه كارخانه افتتاح مي شود همان آدم ديروزي ها كه ديگر خود را بي نياز از حضور و دانش ما مي دانند مجوز عكسبرداري نمي دهد. يك بار وارد كارخانه اي شدم و پيش خود گفتم جنگ اول به از صلح آخر. يك دوربين ميني دي وي همراهم بود ( كه طبيعتن قابليت عكسبرداري هم داشت) دوربين را از اول در معرض ديد قرار دادم تا مامور حراست در ورودي آن را ببيند.
با لهجه ي خاصي گفت : دوربينه ؟
من : بله
او: عكاسيه يا فيلمبرداري ؟
من : هر دو
او: مي خواي هم عكس بگيري هم فيلم؟
من : بله
او: مجوزم داري؟
من : نه
او: خوب اشكال نداره بفرما !!!!!!!!!!!
نتيجه ي اخلاقي : بعضي وقتا با وضع كنندگان قوانين من در آوردي بايد با صلابت برخورد كرد !
فرهاد حسيني
من روز عاشورا رفتم عکس گرفتم. خیلی عکاسی از عکاس خبرگزاری ها تا افراد معمولی بودن. پلیس هم بود و چیزی نمیگفتن تازه مردم عادی رو نمیزاشتن برن داخل دسته ها ولی عکاسها رو راه میدادن.
بعضی موقع ها نوع وارد شدن آدم به یک جمع در رفتار اون ها هم تاثیر داره.یکی یه جایی وارد میشه میخواد کاری انجام بده اما ترسان و لرزان یکی هم مصمم .بعضی مواقع نباید تا کسی چیزی گفت محل داد!
محمد امین فیروزآبادیMohammad Amin Firuzabadi
http://www.maf.irآخرین بروز رسانی 1385/1/27http://www.irandeserts.com
دارم فكر مي*كنم كه درين موارد نمي*شه به هيچ وجه نسخه پيچيد...
چون براي هركسي اين وضعيت متفاوت است...
در هر جايي اين وضعيت متفاوت است...
و قبلا گفتم اينجا چه خبره! لازم نيست دوياره توضيح بدم.
اما نكته مهم اينه كه ما بدونيم عكاسي در خيابان، از مردم، از شاديها و غمهاي اونها جاسوسي نيست!
اگر ما اين را بدانيم و بدانيم جرمي انجام نداديم و نمي*دهيم... بسيار بهتر و مطمئن*تر برخورد مي*كنيم.