[IMG]http://i35.*******.com/slqxqx.jpg[/IMG]
[IMG]http://i36.*******.com/2r4jrz9.jpg[/IMG]
اگر به تکنیک عکاسی وارد باشید؟ یقینا تصویر ثبت شده توسط دوربین با تصویری که شما میبینید تفاوت آن چنانی نداره.تفاوت میان تصویر خام ثبت شده با عکس ارسال شده چقدر است به نظر شما؟! هدف از ثبت عکس چیست؟ ثبت فضا و مکان و ...از دریچه ذهن یک هنرمند و با ترکیبی که او می چیند یا نقاشی کشیدن؟ آیا عکاس واقعاً با چنین پردازشی فضا و حس را منتقل می کند یا سعی دارد با "فضا سازی" جلب توجه کند؟ چرا این فرد سعی نمی کند گرافیست خوبی باشد تا یک عکاس؟...
چرا؟
چون من در این تصویر اثری از نقاشی نمیبینم. شاید لازم باشه شما توضیحی در این مورد بدهید و مرا از اشتباه در بیاورید.
اما برای جلوگیری از اتلاف وقت چیزهایی که در عکس میبینم و تمامی اینها جز کوچکی از تکنیک عکاسی هستند رو نام میبرم:
این یک تصویر استاندارد طبیعت است که با توجه به اصول سنتی و کلاسیک عکاسی گرفته شده.
رعایت نقطه طلایی و نسبتهای یک سوم در اولین نگاه باعث چشم نواز شدن عکس شده.
عکس روی ۳ پایه گرفته شده و در زمان طولانی شاتر باز بوده. این هم یکی از تکنیک های سنتی عکاسی است که باعث شده حرکت آب اون رو به صورت شیری رنگ در بیاره و وجود باد در زمان نوردهی باعث حرکت ابرهای بالای سر شده.
پس تا اینجا اثری از نقاشی نمیبینم.
در نهایت کاری که روی عکس انجام شده و لزوما فتوشاپکاری هم نیست. (یعنی میشه این تنظیمات رو روی دوربین هم انجام داد و شبیه به این خروجی رو از دوربین گرفت) اشبا رنگ بالا، کنتراست بالا و دستکاری تراز سفیدی است.
این اعمال رو من تماما جزو عکاسی میدانم و چیزی غیر از این نیست.
اگر هم بخواهیم سنتی تر فکر کنیم؟ چنین عکسی رو با به سادگی میشد و اگر نگاتیو و کاغذ مناسب پیدا بشه؟ میشه با دوربینهای نگاتیوی هم انجام داد.
گمان میکنید برای چی عکاسان خودشون رو برای مدلهای خاصی از کاغذ و یا نگاتیو میکشتند؟ برای ثبت متفاوت آن چیزی که میبینند و یا ثبت مشابه تر آن چیزی که میبینند.(بسته به سلیقه شخصی)
یعنی شما نگاتیوهایی داشتید با تن های رنگ خاص، کاغذهایی با تنهای رنگ خاص، نگاتیوهایی با تراز سفیدی خاص و در هنگام چاپ هم امکان دستکاری تراز سفیدی و تکنیکهایی مثل کراس پروسس و ....
حالا اگر امروز این کارها در فتوشاپ انجام میشه دلیل نمیشه که اسم اون رو نقاشی بگذاریم.
اتفاقا اگر کسی عکسی از من ببنید و بگوید این نقاشیست؟ من افتخار خواهم کرد!
نکته آخر اینکه اگر به عکسهای دیگر این عکاس نگاهی بیندازید میبینید که پروسسهای پیشرفتهای روی عکسهاش انجام داده. ولی در مورد این عکس خاص من هیچ کدام از این کارها رو نمیبینم.
یقینا بخشی از عکاسی، مخصوصا بخشی از عکاسی که به هنر نزدیک تر است مشغول به تولید آثار انتزاعی و به قول شما تخیلی و تجسمی هستند!احتمالاً لازم به ذکر نیست که هدفم انتقاد از ارسال کننده نیست و با فقط دیدن این تصویر نتوانستم احساسم را در مورد این پردازش های تخیلی بیان نکنم. فکر می کنم برخی بهتر بود گرافیست می شدند و با ورود اشتباهشان به عکاسی دارند این هنر را تحریف می کنند...
هر تصویری که نگاهها را به خود جذب کند "عکس" نیست...
اشتباه نشود، مخالف پردازش نیستم و اصلاً آن را ضروری می دانم اما تاریکخانه یک چیز است و خلق آثار تخیلی و تجسمی چیز دیگر...
در بالاتر گفتم. بازهم انتظار دارم در مورد پروسس این عکس بدانم... که چه چیزی شما را ناراحت کرده؟ چون هیچ پروسس عجیبی در این عکس کشف نکردم.در عکس اصلی تنها رنگها تخیلی نبوده اند و به نظرم کل پردازش انجام گرفته بیشتر یک کار گرافیکی است و البته هنری اما نه هنر عکاسی! همان عکس را هم اگر به نرم افزارهای تولید انیمیشن و سه بعدی سازها بدهید تصاویر تخیلی تری دریافت خواهید کرد و حای شاید جذاب تر اما آن تصاویر عکس و هنر عکاسی نیستند...
من حتی نمی گویم که در پردازش نباید اغراق شود که اغراق هم جزئی از هنر است اما با افراط مخالفم و آن را تحریف هنر می دانم و ابزاری برای جلب توجه. واقعاً عکاس از اعمال چنین پردازشی چه هدفی داشته؟ آیا جز اینست که قصد داشته "تصویر سازی" کند؟ آیا این گرافیک نیست؟...
باور کنید که بدون نیاز به دوربین هم می توان تصاویر بدیع، زیبا، تخیلی، مرکب و...در سبکهای مختلف ایجاد کرد اما آن تصویر ارتباطی به عکس و هنر عکاسی ندارند...
یقینا باور دارم بدون دوربین هم میتوان تصاویر بدیعی تولید کرد. و یقین دارم این تصاویر میتوانند هنرمندانه باشند و ارزشمند.
باید یاد بگیریم که ابزار مهم نیست. بلکه خروجی کار مهم است.
اما در هنر مسالهای وجود دارد که روی ارزش مادی اثر تاثیر میگذارد.
و آنهم تکرار پذیر بودن و قابل تغییر بودن اثر هنری است.
اگر ساده تر بخوام بگم؟ نقاشی اثری را میکشد و حتی خود وی نمیتواند مانند دیگری از نقاشی خود را بوجود بیاورد.
عکاسی عکسی را میگیرد. میتواند از عکس چندین و چند نسخه چاپ کند. میتواند فریم های قبلی و بعدی داشته باشد که شبیه به اثر اصلی باشد.
هنرمندی که کارش گرافیک کامپیوتری و یا ۳ بعدی و ... است؟ میتواند صحنهای را تولید کند. آن را در دفعات مختلف چاپ و یا باز تولید کند. میتواند تمامی اجزای صحنه رو در دفعات مختلف جابجا و باز تولید کند.
خلاصه هر وقت روی هنری کنترل بیشتری بوجود بیاد؟ روی ارزش مادی اون اثر تاثیر میگذاره. نه روی اثر هنری.
شما ایده خودتون رو با قلم مو، دوربین عکاسی، کامپیوتر، دوربین ویدئو، صحنه تئاتر، خودکار و خودنویس پیاده میکنید.
اثر هنری کجاست؟
ایده شماست. نگاه هنرمندانه شماست. قلم مو و کامپیوتر و ... ابزار تکنیکی شماست. که در قیمت اثر شاید تاثیر داشته باشه نه در محتوی ایده خلاقانه شما و تفکر یگانه شما.
در نهایت برای اینکه خیلی از بحث عکاسی دور نشویم؟ توصیه میکنم لینک زیر را مطالعه کنید که در مورد پست پروسس فایلهای دیجیتال است و آقای روشن زحمت اون رو کشیدهاند.
http://www.akkasee.com/articles/12242
و ببینید که دوست دارید در عکاسی و پروسس در کجا قرار بگیرید.
آرش عزیز،
بحث سر اینست که من عکاسی را هنر خلق تصاویر نمی دانم و از دید من عکاسی هنر ثبت تصاویر است. بنابراین نوردهی طولانی یا استفاده از فیلتر فوتوشاپ که به خلق تصاویر منجر شوند تفاوت چندانی نخواهد داشت وقتی اینقدر در فضا اغراق می شود که می توان گفت فضای جدیدی خلق شده است. توجه کنید که اشاره ام افراط در اغراق است و اینکه می گویم عکاسی هنر ثبت تصاویر است به این معنا نیست که هر تصویر ثبت شده باید دست نخورده به مخاطب تحویل داده شوند و به اصولی که در مقاله ارسال شده آمده پایبند هستم. اما بحث اینست که عکس باید عکس باشد نه یک تصویر و فضای خلق شده! خلق تصاویر و فضا سازی هنر دیگری است...
این حرف شما خیلی جالب است! آیا واقعاً شما قادر به تصور طبیعت واقعی که از آن عکاسی شده هستید؟ آبی که درختان در آن قرار دارند چه حکایتی است؟ دریاست(درخت که در دریا نمی روید)؟ تالاب است؟ این چه طبیعتی است که به چشم دیده نشده تا حالا؟!این یک تصویر استاندارد طبیعت است
فلسفه وجودی هنرهای مختلف را هم نقض می کنید؟ حرف من اینست که از مرزها عبور نکنیم و اگر به گرافیک کامپیوتری یا خلق تصاویر بدیع علاقه مند هستیم عکاسی را کنار بگذاریم و از ابزار مناسب و عنوان مناسب تر استفاده کنیم.اثر هنری کجاست؟
ایده شماست. نگاه هنرمندانه شماست. قلم مو و کامپیوتر و ... ابزار تکنیکی شماست....
آرش
Java Intelligent Network Infrastructure
بحث جالبی است. در واقع یک قدم پیشرفته تر از بحثهای قدیمی "آیا پروسس بکنیم یا نه؟" ، " چقدر پروسس بکنیم؟" و ... است. به نظر من هنوز شکاف بین پروسس و ثبت عکس، در بین عکاسان دیجیتال پر نشده است. این مساله برمیگردد به همان نکته جالبی که آرش عزیز اشاره کرد: "سهل الوصول بودن ظاهری" پروسس. یعنی این دسته از منتقدین از طرفی فکر میکنند که پردازش کاری است که تاثیر افزایشی بر اثر هنری اولیه ندارد و ثانیا این کار آسان است. که واضح است هر دو فرض، غلط است. در عکاسی هنری و مدرن امروزی تاکید بر ادامه خلاقیت عکاس در تاریکخانه میشود. یعنی پروسه " قصد - اجرا- پروسس" مبنای کار عکاسی مدرن است. نوع پروسس هم بستگی تام خواهد داشت به هدف و احساس عکاس و آن ایدهای که میخواهد در عکسش بپروراند.
در سخنرانی که در تاریخ 1 شهریور در اختتامیه جشنواره آبرنگ خواهم داشت، به تفصیل در مورد خلاقیت در تاریکخانه دیجیتال Creative Digital Darkroom و روش آن بحث خواهم کرد. از همین فرصت استفاده میکنم و تمام دوستان را به شرکت در برنامههای این روز، دعوت می کنم.
آرش عزیز... این بحث را دوست دارم. و اگر طولانی بشه شاید به جای مناسب منتقل بشه.
یعنی اگر از این تاپیک بهترین عکسهای روز و هفته قرار باشد استفادهای بکنیم؟ همین بحث میان من و شماست که حالا ممکنه بین تکنیک کاری باشه و یا جوهر موجود در آن اثر.
این نظر شخصی شماست. نظر من این نیست. بحثی هم در این مورد نمیکنم چون هر کسی میتواند نظر شخصی خودش رو داشته باشه.بحث سر اینست که من عکاسی را هنر خلق تصاویر نمی دانم و از دید من عکاسی هنر ثبت تصاویر است.
یعنی حتی در عکاسی خبری هم نوردهی طولانی رو جایز میدونم!
نمونه دم دستیش رو هم از عکسهای خودم میتوانید در این لینک ببینید:
کد:http://www.khosoof.com/archive/423.php#000423
که البته این نوردهی طولانی کمتر از ثانیه هم بوده... ولی تاثیرش بر مخاطب و درک فضا باعث شد از چنین تکنیکی استفاده کنم. که حالا خوب و یا بد بودن و یا موثر و یا نبودنش موضوع بحث ما نیست.
یقین بدانید... که عکاسان بزرگی در دنیا بودهاند و هستند که متخصص چیدمان تصویر بودهاند. در همین تاپیک هم نمونههای زیبایی میبینید... یعنی عکاس فضای ذهنی خودش رو از ابتدا تا انتها خلق کرده... حالا این چیدمان میتونه در طبیعت باشه و یا میتونه چیدن چند میخ و سیب زمینی با یک هدف و ایده خاص باشه. به چنین افرادی عکاس میگویند و خروجی کار اونها رو عکس مینامند و البته که در نمایشگاههای آثار هنری مخاطب خودشون رو دارند و یکی از بسیار زیر مجموعه های عکاسی هستند.بنابراین نوردهی طولانی یا استفاده از فیلتر فوتوشاپ که به خلق تصاویر منجر شوند تفاوت چندانی نخواهد داشت وقتی اینقدر در فضا اغراق می شود که می توان گفت فضای جدیدی خلق شده است. توجه کنید که اشاره ام افراط در اغراق است و اینکه می گویم عکاسی هنر ثبت تصاویر است به این معنا نیست که هر تصویر ثبت شده باید دست نخورده به مخاطب تحویل داده شوند و به اصولی که در مقاله ارسال شده آمده پایبند هستم. اما بحث اینست که عکس باید عکس باشد نه یک تصویر و فضای خلق شده! خلق تصاویر و فضا سازی هنر دیگری است...
والا چنین فضایی در ایران خودمون هم بسیار یافت میشود.این حرف شما خیلی جالب است! آیا واقعاً شما قادر به تصور طبیعت واقعی که از آن عکاسی شده هستید؟ آبی که درختان در آن قرار دارند چه حکایتی است؟ دریاست(درخت که در دریا نمی روید)؟ تالاب است؟ این چه طبیعتی است که به چشم دیده نشده تا حالا؟!
این عکس رو هم چند روز پیش در سایتم گذاشته بودم... درختهای این چنینی و تالابهای این چنینی هم بسیار زیاد داریم. اگر دوست داشته باشید نمونههای بیشتری هم میتوانم قرار بدهم. به چشم که دیده شده... با پا هم لمس شده :::big grin:::
یقینا خیر...فلسفه وجودی هنرهای مختلف را هم نقض می کنید؟ حرف من اینست که از مرزها عبور نکنیم و اگر به گرافیک کامپیوتری یا خلق تصاویر بدیع علاقه مند هستیم عکاسی را کنار بگذاریم و از ابزار مناسب و عنوان مناسب تر استفاده کنیم.
بلکه معتقدم هر هنری بخشهای مختلفی دارد.... که نیاز به نام بردن ندارد. از نقاشی و سینما گرفته تا عکاسی و تئاتر و بقیه...
شاخههایی از هر کدام از این هنرها گاهی به سمت هنری دیگر متمایل میشود. آیا تا بحال نقاشی را ندیدهاید که سعی در خلق تصاویری چون عکس کند؟ تا بحال عکاسی را ندیدهاید که سعی در خلق تصاویر انتزاعی چون بعضی از نقاشیها کند؟ آیا تا بحال فیلمی رو ندیدهاید که فضای تئاتری داشته باشد ؟ و یا تئاتری که از فضاهای موجود در نقاشی استفاده کند؟
یقینا مرزها در هنر امروز شکستهشده اند و عکاسی و سینما و گرافیک که هنرهایی هستند که بر اساس نیاز امروزی مردم جهان بوجود آمدهاند این مرزها رو بسیار بیشتر در هم آمیختهاند.
و حرف آخر اینکه در کار هنرمند هیچ بایدی وجود ندارد! یعنی اینکه یقینا شما حق ندارید به کسی بگویید از چه ابزاری برای بیان ایدههایش استفاده کند و از چه چیزی استفاده نکند. اما یقینا شما حق خواهید داشت آن اثر را گرافیک بدانید و یا کاغذ پاره و یا دیجیتال پاره! چه میدانم. اما هنر و هنرمند راه خود را پیدا خواهد کرد و منتظر نظر کسی نخواهد ماند.
قبل از ادامه بحث یک نکته و آن اینکه بحث با شما و دکتر روشن ساده نیست چون شما حقیقاتاً و بی تعارف استاد من محسوب می شوید و امیدوارم بحث را به حساب جسارت من نگذارید. صادقانه هم به سایر دوستانی که این بحث را تعقیب می کنند می گویم که حرفه بنده عکاسی نیست و نظراتم بیشتر تجربی هستند تا علمی و تخصصی و بنابراین نظرات اساتید اعتبار بیشتری دارد.
اما آرش جان من با نور دهی طولانی هم مخالف نیستم. شما در عکاسی خبری هم از نوردهی طولانی استفاده کرده اید اما احتمالاً به این وسیله نه تنها فضای جدیدی خلق نکرده اید بلکه فضا را بهتر منتقل کرده اید. ممکن است برای ثبت عکس از رود و آبشار هم از نوردهی طولانی تر استفاده شود تا تصویر دلنشین تر و آب مخملی بشود اما با آبشار همان آبشار باقی مانده و یا حرکت اجسام و افراد با نوردهی طولانی به نمایش گذاشته شود(مثل حرکت خودروها) که باز حرکت مصنوعی و زاییده خیال شما نیست و تصویر جدیدی خلق نشده اما در عکس مورد بحث اساساً فضای جدیدی ایجاد شده است.
عرض کردم که عکاسی را هنر ثبت تصاویر می دانم و شما اشاره کرده اید که این نظر شخصی من است و بله این نظر شخصی من است اما به هر حال سعی کرده ام تعریفم از عکاسی با تعاریف مختلف ارائه شده در تضاد نباشد.
عکس ارسالی شما خیلی متفاوت از عکس مورد بحث است. در عکس مورد بحث دو درخت در چیزی مثل آب دیده می شوند که تا کوهها دیگر هیچ اثری از درختان دیده نمی شود. من به شخصه احتمال اینکه این فضا یک حوضچه کوچک اغراق شده باشد را خیلی بیشتر از این می دانم که این فضای یک تالاب باشد و در این صورت هم باید بپذیریم که عکس ارائه شده یک تصویر و فضای خلق شده است...والا چنین فضایی در ایران خودمون هم بسیار یافت میشود.
بله من هم دیده ام عکاس هایی را که توسط عکاسان صاحب نام ثبت شده اند و حتی کل تصویر ساخته عکاس است ولی انتقاد من هم به همین شیوه بود و این شیوه را تحریف هنر عکاسی قلمداد کردم که البته این نظر شخصی من است و ممکن است شما نظر دیگری داشته باشید.یقین بدانید... که عکاسان بزرگی در دنیا بودهاند و هستند که متخصص چیدمان تصویر بودهاند. در همین تاپیک هم نمونههای زیبایی میبینید... یعنی عکاس فضای ذهنی خودش رو از ابتدا تا انتها خلق کرده
من تصویری را که فقط عناصر پایه آن از طبیعت گرفته شده باشند و بعد طی پردازش، فضای ذهنی هنرمند را شکل بدهند عکس نمی دانم. آن هم هنر است اما نه هنر عکاسی.
آرش
Java Intelligent Network Infrastructure
[IMG]http://i35.*******.com/jk87if.jpg[/IMG]