کد:
ببخشید که در میان اساتید سخن پرانی میکنم.پس با این تفاسیر بازم بر میگردیم سر این جمله که: چرا عکس همو نقد میکنیم؟ عکسی که گرفته شده ،دید ما رو نشون میده(شخص خودمون)،پس چه نیازی به نقد؟ !
اینکه:اگه یکم شارپ تر بود بهتر بود، کاش کادرو فلان میبستی ،...یعنی چه؟
اگه دید عکاس مهمه، که خوب نتیجش همینه که عکاسی شده.اگه قانونی در این رابطه وجود داره،پس تکلیف دید ما و احساسمون این وسط چی میشه؟ نمیخوام مطلبو بیخودی کش بدم اما برام نظرات دوستان جالبه.
تمام رفتارهای انسان ریشه در كنش و واكنش هایی است كه در طول زندگی گرفته. منظورم از كنش و واكنش معنای عام ان است یعنی اموزش و اموزاندن را هم جزیی از ان میدونم. تجربیات و تاثیر و تاثرات یك عمر با ماست یعنی ما هر لحظه به انسان جدیدی بدل میشیم كه با انسان چند لحظه قبل متفاوت است. احساسات ما هم به طور كامل متاثر از این تجربه هاست فکر میکنم در نقد ما هم از منتقد اثر میگیریم و هم بر او اثر میگذاریم معنای نقد هم به نظر من رسیدن به یك واقعیت مطلق كه نقاد قصد داشته باشد نقد شونده را به ان هدایت كند نیست نقاد و نقد شونده هر دو از منظر خود به سوژه و اثر نگاه میكنند و دقیقا چون واقعیت مطلق صادق نیست هر کس نظری میدهد و پیشنهادی.
اما.....البته یک تبصره باید گذاشت بحث زیبایی شناسی و هنری به این معنا نیست كه شهر بی صاحب است یعنی نقاشی كودكانه ای كه من بكشم با كارهای رامبراند یكی است چون او حرف دلش را نقاشی كرده من هم مال خودم و چون هنر است و نگاه شخصی پس هیچکس نمیتواند از نگاه مقایسه در بیاید.
در هنر هم قواعدی هست و حداقل اینکه قضاوت عام هم یک عامل براورد است گرچه کسانی بوده اند که زمان خودشان بر کارهایشان ارزشی گذاشته نمیشد اما پس از سالها نگاه مردم نسبت به انها عوض شد نمونه اش ونگوک.
مسلم است که صدایی که از تار حسین علیزاده در می اید با صدای مثلا تاری که یک هنرجوی ناشی مینوازد تفاوت دارد و دریافت ان دشوار نیست اما متاسفانه در عکاسی یک خورده ظاهر امر ساده به نظر میرسد و چون یک عکس تنها با فشار دادن شاتر بر روی سنسور یا فیلم ثبت میشود نو امدگانی مثل بنده میتوانند مشق نکرده دچار توهم استادی شوند اما انچه که قضاوتش کم و بیش درست خواهد بود گذشت زمان و به معرض نظر و نقد گذاشتن اثر است.
یعنی چندتا به به و چه چه میتواند بعضی ها را در عالم عکاسی دچار گراندوزیتی یا خود بزرگ بینی کند.
در انتها معتقدم قانون مهندسی و خط کشی علمی بر اثر هنری و عکس متصور نیست اما شهر بی قانون هم نیست و دود چراغ و سه پایی کشی حتما خودش را نشان خواهد داد:biggrin:.
نیک نیکولاس در این مورد که چگونه میشود به مجله نشنال جئوگرافیک راه پیدا کرد و عکسهایتان در ان منتشر شود میگوید:
Where you get your break in National Geographiv is shooting personal projects in your backyard, your home town, places you can go to repeatedly. Find something that we haven’t done, make it your own, and beat it to death. Put your blood and sweat in there. Work like that is how most new photgraphers come to National Geographic.It is how I got picked up — my work in caves is what opened the door for me.