تفسیر مفهومی عکس - لطفا قبل از نمایش هر 1 عکس، 3 نظر در مورد عکس دیگران بدهید.

[Elshan F]

سلام، اولین بار می خوام اینجا نظر بدم، عکس های اینجا شدیدا احساسات آدم رو بر می انگیزه...
البته به نظر من خوبی این عکس ها به اینه که احساسی رو که در آدم ایجاد می کنن به قدری قوی می شه که کلمات تو تفسیرشون عاجز می مونن و فقط تا حدی می شه بیانش کرد...
از اینا که بگذریم...
asa_59a: وجود اون آلاچیق و بالاتر قرار گرفتن سقفش از قله ی کوه تو عکس به آدم جرات می ده که از کوه بالا بره و وقتی به قله رسید می دونه که سرپناهی هست!

آراز: در بعد خاکستری رنگ زمان
روشنایی پیداست
تا درک زمان راهی نیست
قدمی باید جست...

bf: گر یه ی آینه به حال شهر...

[Elshan F]

...

[roovigital]

الشن:شاید تفسیر من کمی غیر متعارف باشه شاید چون اینجا همه انتظار یه تفسیر مفهومی عمیق با به دید فلسفی یا عرفانی دارند.این عکس منو یاد موتورهای 8 یا 12 موتور خطی ماشینهای آمریکایی میندازه که سیلندراش باز شدن و در حال تعمیر هستن البته ظاهرا شماره 5 اون علامت گذاری شده تا سوپاپ هاشو بفرستن تراشکاری شماره 8 هم بر اثر دمای بالا کمی تغییر رنگ داده و به بدنه هم سرایت کرده .

[Elshan F]

آقای عبداللهی: من رو این سازدهنی غیرت دارما...(شوخی) دید خیلی جالبی بود .

عکستون هم به نظرم پشت کردن بعضی آدما به حقیقت و چیزایی که روح و وجود دارن رو نشون میده...

[asa_59a]

جناب عبداللهی از نظر من عکس شما بیانگر تداوم مرگ و زندگی در کنار هم می باشد

[roovigital]

جناب عبداللهی از نظر من عکس شما بیانگر تداوم مرگ و زندگی در کنار هم می باشد

متشکرم
دقیقا!
من این عکس رو در مراسم تدفین یکی از نزدیکانم گرفتم(به همین علت هم نتونستم در کارگاه شرکت کنم).
با این عکس میخواستم نشون بدم که حیات و ممات در پی یکدیگرند و هر مرگی تولدی دوباره و هر تولدی تداوم چرخه حیات و زندگی است.

[bf]

خانم الشن، اين عکس شما با آن فرم دهانه هاي سازدهني من رو به ياد تنور، يا کوره ميندازه و مفهوم آتش و سوز دل را به ياد من مياره
ضمن اينکه خاطره اي که از اين ساز دارم مربوط به تعرضي است که در سال 78 به خوابگاههاي دانشگاه انجام گرفت و بعضي از دانشجوها در ميان خرابه اتاقشان به ديوار تکيه داده بودند و بدون توجه به بازديدکنندکان رنگ و وارنگ به صورت ممتد ساعتها با همين ساز سوز خود را سر ميدادند
اما با توجه به فضاي عکس و آن انعکاس سر دوش به نظر ميرسه اگر هم شما منظور مشابهي داشتيد به شيوه و با تاکيد متفاوتي آن را بيان کرديد
---

در مورد عکسي که قرار داده بودم، مفهوم بسيار زيبايي بيان کرديد که واقعا با حس فردي که در ميان درياي ماشين در حال غرق شدن است همخواني دارد
اما منظور خود من ... خوب ترافيک و سکون! ما که کاريش نميتونيم بکنيم و متاسفانه کارهايي که براي حلش بايد صورت بگيره هنوز ... اما در اين ميان 2 عنصر در اين تصوير وجود دارند که به نوعي از اين معضل سود ميبرند، اولي تابلوي تبليغات که طبيعتا بيشتر ديده ميشه و دومي که انگيزه اصلي من از درج اين تصوير بود، زن کولي هست که با چادر مشکي و يک پسر بچه که از اين زاويه ديده نميشه، کنار بزرگراه نشسته و گدايي ميکنه
فکر ميکنم بزرگترين اشکال اين عکس هم اين است که اين زن به سختي ديده ميشه، شبه محوي از اون در آينه قرار داره، ابتدا قصد داشتم يک مقدار در نمايش آن با ويرايش اغراق کنم، اما بعد گفتم بايد از جنس خود اين معضل مخفي و در حاشيه بمونه
جمله آخر هم اينکه مسلما هرچه پويايي جامعه بيشتر بشه اين دو عنصر هم وضعيتي بهتري پيدا خواهند کرد

--
جناب عبدالهي، خيلي ساده و زيبا آن مفهوم را بيان کرديد

[kamira]

BF: شلوغي و خستگي شهري، دود و گرما و مهمتر از همه زانو درد ناشي از فشار ممتد روي پدال كلاچ! چيزي بود كه من از عكس شما گرفتم.

Elshan: عكس لوكسي گرفتيد! راستش چيز زيادي برداشت يا حس نكردم، اما رنگ خاكستري غالبي كه در عكس وجود داره كار رو سنگين و قابل تامل جلوه مي ده. كمي شبيه عكسهاي تبليغاتي شده. شخصا عاشق اين سازدهني شدم! يكي ديگه نداريد به من بديد؟

roovigital: آفرين! رنگ ملايم پس زمينه و رنگ تند برگ ها و فوكوس هوشمندانه به خوبي منظور شما رو انتقال داده. آفرين!

براي اولين بار بايد بگم از ارائه اين عكس منظور خاصي دارم. خوشحال ميشم نظر دوستان رو بدونم.

[IMG]http://i4.*******.com/10mr1up.jpg[/IMG]

[M.R.Shahbazi]

جناب كميرا: برداشت من از عكس شما توجه ما انسانها به اشباح و برداشتهاي ذهني و انعكاسي، بجاي نگاه كردن و توجه به واقعيتهاي شفافتر و دقيق تر است.

اين هم يك عكس كه شايد در قالب اين تاپيك بگنجد:

[bf]

عشق حقيقي، ويترين واقعي!
خيلي عالي بود

کميرا: گردشگري مدرن!
(البته حس ميکنم بايد به انتظار مفهوم ديگري بشينم که هنوز به ذهن نيامده)