سلام،
۱- من نه افتخار دوستی با شما را دارم نه سواد استادی، اما بهنظرم آن دوستها یا اساتید -بهدرستی- بین خواستن و توانستن تفاوت قایل هستند.
۲- بدون شک تعریف یک رسته در یک هنر جامع است، یعنی آنقدر جامع است که هیچ نوشتهای نمیتواند کامل باشد. معنی دیگرش این است که تعریف خاصی وجود ندارد و البته صحیحاش هم همین است. حالا فرض کنیم من به یک کاری گفتم خودنگاری یا Self-Portrait و شما نگفتید. هیچ مشکلی پیش نمیآید. همین است که من به اثر "نارنجی و زرد" از مارک روتوکو نمیگویم خودنگاری اما در کتابِ «نگاه مدرن به خودنگاری» اثر شان کِلی آمده که این Self-Portrait است. اصولاً این تقسیمبندیها و نامگذاریها فقط موقع نقداثر بهدرد میخورند و معنی پیدا میکنند، چون دیدگاه منتقد به اثر را نشان میدهند، بیش از این فقط یک اسمگذاری توسط هنرمند است روی اثرش. من ممکن است فردا از سوراخِ روی دیوار عکس بگیرم، اسمش را بگذارم Self-Portrait. هیچ ایرادی هم بهآن وارد نیست. منتقدی ممکن است مخالف باشد، دیگرانی موافق، که البته اگر برایشان مهم باشد مینویسند چرا و بهچه علت مخالف یا موافقند، اما دلیل آنها اگر این باشد که این «خود نگاری» نیست چون در تعریف آن نمیگنجند، بدون شک گفتاری است بیپایه و اساس.
۳- خودنگاری -به مفهوم نمایش هنرمند در اثر خلق شده- چیز جدیدی نیست، نه در عکاسی و نه در نقاشی و نه در مجمسه سازی. تقریباً همهی هنرمندهای هنرهای تجسمی یک اثر خودنگار دارند. اولین نمونهی شناختهشدهی خودنگاری مربوطه به حدود ۱۴۰۰ سال پیشاز میلاد، و اثر یکی از مجسمهسازان فرعونهای مصری است که صورت خود و همسرش را روی سنگ تراشیدهاست.
۴- بر اساس نظریهی هاکنی-فالکو (که البته خودش جای ساعتها بحث و جدل دارد) و دید این نظریه به تاریخ هنر پیشرفت در رئالیسم و واقعگرایی در هنر وابستگی مستقیم دارد به پیشرفت دانشبشری دربارهی اپتیک و فیزیک نور و البته اختراع ابزار مرتبط به این ماجراها مثل Camera Obscura و آینههای مقعر و محدب. اگر نظر هاکنی-فالکو را هم قبول نداشتهباشیم بازهم تاثیر آینهها (آینه به معنای امروزی آن - آینهی شیشهای) بر خودنگاری غیرقابل انکار است. اولین نمونهی این سبک از خودنگاری کاری است از فرانچسکو مازولا (پارمیجیانینو یا آنطور که در کتابهای فارسی آمده پارمیجیانو) بهنام «خودنگاری در آینهی محدب». البته تاریخ آینه هم خودش خواندنی است، تا ۱۶۸۸ که یک فرانسوی تکنیک جدیدی برای تولید آینهی تخت ابداع کرد، ساخت آینههای تخت بسیار سخت بود و بیشتر آینهها محدب بودند، آن معدود آینههایی هم بودند بسیار شکننده بودند و با کوچکترین ضربهای میشکستند و آینههای بزرگ هم بسیار گران بودند و مخصوص اشراف (آینهی معروف رامبراند که حین انتقال به استودیواش شکست یک نمونهی جالب است، بهخاطر نداشتن آینهی بزرگ بسیاری از خودنگاریهای رامبراند دستی که قلمو دارد را شامل نمیشوند و در ضمن، اکثر خودنگاریها نقاش چپ دست را راستدست -و بالعکس راستدستها را چپ دست- نشان میدهد) و شکستهها را معمولاً دوباره میتراشیدند و بهعنوان آینههای کوچکتر به عوام میفروختند. «پرترهی آرونولفینی» اثر یان فنآیک (یا آنطور که در کتب فارسی آمده یان ونآیک یا گاهی جان ونآیک) شاهکاری است در تصویرگری آینه.
۵- بهنظر من -و البته عمدهی منتقدین :)- والاترین نمونهی خودنگاری در نقاشی تابلوی «Las Meninas» اثر دیهگو ولاسکز است. مقاله و بررسی در بارهی این نقاشی روی اینترنت و در کتابها بهوفور یافت میشود. بهنظر من اگر یک هنرمندِ هنرهای تجسمی این پرده را خوب بررسی کند، پیشرفت فوری و فوتی! در کارش میکند. حتی اگر فقط از دید «خودنگاری» به این نقاشی نگاه کنیم آنقدر اطلاعات دستگیرمان میشود که فکر کنم مدتها آدم با خودش درگیر میشود که اول از همه طرف چهطوری نقاش اینکار را کرده و بعد هم بسیاری از سوالات پاسخ دادهمیشوند. اگر هم کسی به اسپانیا و مادرید میرود، گناهکار است اگر نرود به موزهی پرادو و این نقاشی را از نزدیک نبیند.
۶- دیدن آثارِ پرترهی گالریِ اوفیتزی در فلورانس و موزهی ملی پرترهی لندن هم که جای خود دارد. خوشبختانه اینترنت هست و میشود همهی اینها را روی رایانه دید.
۷- البته که خودنگاری بهمفهوم مدرن آن با ونگوگ (که البته تلفظ صحیح نامِ او فان خوخ است) شروع میشود. ونگوگ علاوه بر اینکه بهمانند رامبراند در خودنگاری فعال بودهاست جرات آبستره کردن این کار را هم داشته. البته، ون گوگ فقط خودش را در نقاشی نمیکشیده بلکه در جایجایِ انبوه نامههایی که مثلِ یک بیمار و بدون وقفه مینوشته خودش را تصویر کردهاست. هدف رامبراند و خیلی دیگر از نقاشها از کشیدن خودشان مهارت یافتن در کشیدن پرترهی دیگران بودهاست، چون منبع درآمد اکثر این هنرمندها -در آن زمان که عکاسی، نقاشی پرترهنگاری را بهقتل نرساندهبود- کشیدن پرتره بوده و مهارت بیشتر بهمعنی درآمد بیشتر بودهاست. اجارهی مدل اول اینکه گران بوده، دوم اینکه سخت بوده و مدلها علاوه بر ادا و اطوار داشتن در خیلی مواقع و ساعات شبانهروز حضور نداشتهاند.
۸- خیلی از خودنگاریها قصهگویند، یعنی هنرمند را در وسط یک قصه تصویر میکنند و داستانی را در بارهی هنرمند تعریف میکنند (نگاه کنید به اثر «هنرمند مقابلِ بوم» کارِ پیکاسو یا اثر «من و دهکده»)، بعضی از آنها برای تبلیغ هنرمند نگاشتهشدهاند و بعضی هم همانطور که پیشتر گفتم برای تمرین. بعضی پرترهنگارها پرترهی خودشان را بهعنوان برترین کارهایشان تصویر میکردهاند و بعضی دیگر هم از آن بهعنوان راهی برای بیان و انتقال احساساتِ درونی (نگاه کنید به خودنگاری های استعاری مانند همان «نارنجی و زرد» که مثال زدم و روتوکو دربارهاش گفته کسانی که مقابل آثار من گریه میکنند، همان احساس روحانیای را تجربه میکنند که من هنگام خلق آنها داشتهام».
۹- خودنگاری درمیان بانوانِ هنرمند طرفدار بیشتری داشتهاست، خطِ سیر این ماجرا از کاترینا فَن هِمِسن شروع میشود و تا بهامروز و با عکاسانی چون سیندی شرمن (که البته بسیار شخصیت جالبی است!) ادامه پیدا میکند. یکی از نقاشانِ معاصر (اگر هنوز قرن بیستمیها معاصر حساب میشوند) که کارهای بسیار جالبی در این زمینه دارد، همین خانم فریدا کالو است که اثر «خودنگاری با گردنبندِ خار و مرغمگسخوار» او یکی از نمونههای بسیار شناختهشدهی خودنگاری است و البته من بهشخصه تابلوی خودنگاریِ او که برای تروتسکی کشیده و به او هدیه داده است را بیشتر دوست دارم و بهنظرم نمونهی بهتری از خودنگاری است.
۱۰- در عکاسی هم بحثهای زیادی روی این موضوع شدهاست، برای مثال اینکه اگر عکاس صحنه را بچیند ولی خودش برود در جای خودش بنشیند ولی یک نفر دیگر شاتر را بچکاند آیا این خودنگاری هست یا نه؟ بهنظر من -با توضیحاتی که بالا دادهام- البته این بحثها موضوعیت ندارند. کارهای جالبی هم ثبت شدهاست. همین آواتار فعلی آقای کاوه قبادی خودنگاری است از فلیکس نادار، کاریکاتوریست و عکاس پیشروی فرانسوی و یا کارِ معروفِ اِدوِر موربریدژ با عنوانِ «خودنگاری از انسان در حال پرتاب، بالا رفتن و راه رفتن» و یا «خودنگاری، چکشزدن به چکشخور» و یا خودنگاریهای پولاروید این لوکاس ساراماسِ یونانی که خیلیها آن را عکس نمیدانند و یا همین خانم شرمن که بالاتر نام بردم.
۱۱- مهمتر از خودِ عمل خودنگاری، آن چیزی است که یک اثرِ خودنگاری به بیننده عرضه میکند. تولید یک اثر خودنگاری حاصل یک فرآیند پیچیدهی ذهنی است، تصویری که خالق قبول میکند از خودش به دیگران به عنوانِ خودش ارایه کند. این که چهطور میشود که خالق میپسندد که این تصویر را بهعنوان «خودش» به دیگران ارایه کند و حتی پیشتر از آن، آن را ثبت کند یک فرآیند پیچیدهاست و نقش ناخودآگاهِ ذهن در این فرآیند بسیار جالب. تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شدهاست و مقالات مختلفی هم چاپ شده. میخواستم چند سطری در این زمینه بنویسم و نمونه بیاورم ولی متاسفانه الآن نمیرسم.
۱۲- البته به نظر من Cameo appearance در سینما هم یک جور خودنگاری است، اینکه هیچکاک در ۳۷ تا از فیلمهایش به عنوان یک رهگذر یا همچین چیزی خیلی کوتاه، حضوری غیرفعال داشتهاست یا بهروز افخمی در روز شیطان به عنوان یک رانندهی معترض به ترافیک، یا آقای امیر نادری در دونده مثلاً یا آرتور سی کلارک در فیلم ۲۰۱۰ یا خیلی نمونههای دیگر.
شاد باشید.
پ.ن.: در این پست به کارهای زیادی اشاره شد و برای نوشتنش هم چندین بار به سایتهای مختلف نگاه کردهام، سعی میکنم برای هر بند مراجع بهدرد بخور را لیست کنم، در پایان هم چند کتاب مهم و مرتبط را:
برای بند ۲-
کد:
Kelly, Sean. The Self-Portrait: A Modern View. London: Sarema Press, 1987 -
http://www.pa.msu.edu/courses/2006summer/ISP213H/art/ModernImages/abstractionists/ROTHKO03.JPG -
http://en.wikipedia.org/wiki/Mark_Rothko -
برای بند ۳-
کد:
H.W. Janson, History of Art (New York: Harry N. Abrams, Inc., 1986) p.386. -
و در:
http://userpages.umbc.edu/~ivy/selfportrait/ -
برای بند ۴-
البته این نظریه در سال ۲۰۰۱ ارایه شدهاست و حالا تا در دانشگاههای بهروزِ وطن از آنها اسم برده شود یک نیم قرنی وقت لازم است، ولی مرجع اصلی:
کد:
http://www.optics.arizona.edu/SSD/art-optics/index.html -
http://en.wikipedia.org/wiki/Hockney–Falco_thesis -
http://en.wikipedia.org/wiki/Parmigianino -
http://www.virtualuffizi.com/biography/Francesco-Mazzola-called-Parmigianino.htm -
http://www.wga.hu/frames-e.html?/html/p/parmigia/convex.html -
http://surveyofwesternart.haloslinkup.net/studymaterial/326_arnolfini_portrait.jpg -
http://en.wikipedia.org/wiki/Arnolfini_Portrait -
http://www.rembrandtpainting.net/rembrandt_self_portraits.htm -
برای بند ۵-
کد:
http://employees.oneonta.edu/farberas/ARTH/ARTH200/artist/las_meninas.html -
http://www.wga.hu/frames-e.html?/html/v/velazque/08/index.html -
http://www.evl.uic.edu/chris/meninas/ -
http://en.wikipedia.org/wiki/Las_Meninas -
http://www.artchive.com/meninas.htm -
برای بند ۶-
کد:
http://www.polomuseale.firenze.it/english/musei/uffizi/ -
http://www.historiaweb.net/galleria_degli_uffizi/ -
http://en.wikipedia.org/wiki/Uffizi_Gallery -
http://www.npg.org.uk/ -
http://en.wikipedia.org/wiki/National_Portrait_Gallery_(United_Kingdom) -
برای بند ۷-
کد:
http://www.vggallery.com/painting/main_se.htm -
برای بند ۸-
کد:
http://artistgeek.com/images/portrait_picasso.jpg
http://www.moma.org/collection/browse_results.php?object_id=78984 -
برای بند ۹-
کد:
http://www.nmwa.org/Collection/detail.asp?WorkID=1432 -
http://www.artchive.com/artchive/K/kahlo/kahlo_self40.jpg.html -
http://www.arthistoryarchive.com/arthistory/photography/Cindy-Shermans-Photography.html -
برای بند ۱۰-
کد:
http://www.leegallery.com/images/muybridge/Muybridge%20Y1195.jpg -
http://en.wikipedia.org/wiki/Eadweard_Muybridge -
http://en.wikipedia.org/wiki/Lucas_Samaras -
برای بند ۱۱-
مقالهی بسیار جالب و مهم از دانیل وگنر، استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد:
کد:
http://www.wjh.harvard.edu/~wegner/pdfs/Mind's%20Self%20Portrait.pdf -
و دیگر مقالات ایشان در:
کد:
http://www.wjh.harvard.edu/~wegner/conscwil.htm
بهطور کلی: