سلام ...
از مباحث کلی اگر صرف نظر کنم ( کادر بندیو نور و سایه حس تعلیق و مثلا نویز و Post Process ...)
احساس کلی من در این چند روز نسبت به این عکس عجیب است
من دارم این عکس را نگاه میکنم ، میبینم ، اما نمیتوانم آنرا بخوانم !
سلام ...
از مباحث کلی اگر صرف نظر کنم ( کادر بندیو نور و سایه حس تعلیق و مثلا نویز و Post Process ...)
احساس کلی من در این چند روز نسبت به این عکس عجیب است
من دارم این عکس را نگاه میکنم ، میبینم ، اما نمیتوانم آنرا بخوانم !
با سلام
من احساس میکنم عکاس ابتدا نور روی دیوار را کشف کرده و بعد تابلو رو با سیم آویخته تا از ترکیب ایجاد شده با مفهومی که در ذهن داشته عکاسی کند اما تابلو اندکی زاویه دار شده و در نهایت مماس با دوربین دیده نمیشود من حالت مماس را هرچند کلیشه ای بهتر میدانم
نکته دوم کادر بندیست که از نظر من کامل نیست یا باید همینطور افقی باز تر میبود و یا بسته تر اما عمودی
نکته جالب اثر هماهنگی تابلو و نور روی دیوار است درختی که به سمت نور میدود
اینجا نور و درخت را میتوان سمبلهایی دانست که عکاس با استفاده از آنها در پی القا مفهوم است
در مورد گرین در سیاهی مورد خاصی نیست اما اور بودن نور روی تابلو شاید قابل تصحیح بود
به هر حال اثریست که با تفکر ایجاد شده و من شخصا مفهومی را از آن دریافت میکنم
با تشکر از هنرمند عزیز
سلام
شاید بهتر می بود که من کمی دیرتر در باره این کار صحبت کنم.البته این نوشته صرفا پی نوشتی است برای شاید راحت تر کردن نقد این اثر.
برای توصیف و تفسیر یک اثر می توان به دو روش عمل کرد:
1.ابتدا تکیه بر احساس و درک کاملا حسی ما از یک اثر و بعد نقد تکنیکی آن
2.تکیه بر توصیف و تفسیر تکنیکی کار و بعد پرداختن به حس درونی
جدای از قوی بودن و یا ضعیف بودن کار،فکر می کنم برای تفسیر این اثر روش اول راحت تر بوده و بهتر می توان به نتیجه رسید.
1. حس شما در مورد این عکس چیست؟
امید ، نا امیدی ،یاس ، دلزدگی ،روزمرگی ، هویت داشتن و یا بی هویتی، تقابل روشنی وتاریکی، و یا تقابل خیر و شر و یا نه هیچ کدام
2. حس و یا فکر شما در مورد نگاه عکاس؟
3.دلیل سیاه و سفید بودن اثر؟
4.معنای عناصر موجود در اثر؟
5.و......
و یا حتی فکر می کنید که این یک ثبت کاملا اتفاقی و بدون هدف بوده؟(واگر اینچنین است با ذکر دلایل)
باز هم تکرار می کنم که این موارد تنها کلیاتی است برای ساده تر کردن توضیح و تفسیر این اثر و صد البته نکات ناگفته بسیار است و دیدگاه ها و نظرات مختلف.و همچنین دقیقا به تعداد بینندگان یک کار روش های متفاوتی برای نقد وجود دارد.
با کمال احترام نظر و تفکر اصلی عکاس باشد برای بعد،چون فکر می کنم هنوز کمی زود باشد.
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ، وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
instagram: hoda.zaeimi
جناب حسینیان این جمله آخر شما ذهن من رو بسیار مشغول کرده،می تونم بپرسم چرا؟
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ، وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
instagram: hoda.zaeimi
سلام
من دوست دارم در این گفتگوها شرکت کنم هرچند چیز زیادی برا گفتن ندارم اما تنبلی بیشتر مانع می شه. اول هفته می گم حالا یک هفته وقت هست یکباره می بینم هفته تمام شد و عکس بعدی... آف بسه
عکس برای من یک حالت انتزاعی دارد نه مکان نه زمان برایم روشن نیست زیاد هم در این باره کنجکاوی نمی کنم (در نگاه اول)
یک بار مجموع دو مربع را مکعب می بینم و سه بعدی و ناگاه حجم از بین می رود و تصویر دو بعدی می شود از این تغییر بعد خوشم می آید.
نقش تابلو در نگاه اول زیاد خود نمایی نمی کند ولی بعد آشکار می شود، نقش بیشتر شبیه طرحهای چینی است (هرچند یک کمی هم به کارهای مینیاتوری خودمان شبیه است ولی بیشتر یاد آور آن درختان کوچک شرقی است) و این نقش با سایه دیوار که اگر اشتباه نکنم سایه یک گره چینی است، که این سبب یک هم آوایی یا هماهنگی می شود.
در ضمن من از این کارهای دستی و سنتی خوشم می آید وزیاد احساس بند و زندان از این عکس ندارم حتا با وجود سیاهی، حس منفی از دیدن عکس پیدا نمی کنم در مجموع از عکس خوشم می آید
و دیگر آنکه نویز تعمدیست!؟ یک بافت زیبا به نور حاصل بر روی دیوار داده که از خالی بودن کار جلو گیری کرده
حالا برایم سوال شد که این کار گره چینی اینگونه به صورت تکی بوده یا عکاس ،صحنه یا عکس را دست کاری کرده؟ (این هم کنجکاوی من که هیچ ربطی به نقد عکس نداره)
پیروز باشید
بجای .............. ........ ، عکسی کافیست.
درود
عزیز دل ، لااقل یه نگاهی به نام عکاس در زیر عکس می کردی .توصیه دوستانه در ادامه نقد خوب جناب مهرداد نامی می توانم به عکاس عزیز بکنم اینست که :
1-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند
2-حتما یک دوره مبانی هنرهای تجسمی را بگذارنند ( جهت تاکید)
3- مسئله ویرایش عکس جدی بگیرند
برداشتِ حاصل را به شدت اثری هنری یافتم ؛ پنجره ی مُشبّک و اثری مینیاتور که هر کدام در حوزه ی خود ، سردمداران هنر پارسی به شمار می روند ، با دقتی شایسته ، در کادر و فضایی زیبا به تصویر کشیده شده اند . آنچه توجه مرا بیش از خود عناصر به کفیت هنری این عکس جلب کرده ، نحوه ی تلفیق و چینش عناصر است .عکس شماره ۲۳
در حالت عادی عموما نمی توان قاب پنجره و قاب مینیاتور را در رده ای همسان گنجاند ؛ چرا که آثار مینیاتور با عدم وجود حجم و عمق میدان ، زیبایی و شگفتی های خود را بر روی سطح به تصویر می کشند . منتها پنجره فارغ از هر گونه دخل و تصرف انسانی ، تصویری چهار بُعدی (بُعد زمان و حرکت عناصر در طبیعت را نیز بیافزایید) را عرضه می کند که اگر نگوییم دارای منافاتی عظیم با نگاه قبلیست ، می توان اعتراف کرد که لااقل شباهتی به آن ندارند .
عکاسِ این اثر نیز با برداشتی درست از این واقعیت ، دست به ترکیب و چینشی زیبا زده ؛ بدان صورت که بجای چیدن قاب پنجره و مینیاتور در کنار هم ، مینیاتور با سایه ی پنجره همنشین گشته است . این هم نشینی با هم پوشانی در محلی درست توانسته ترکیبی زیبا را پداید سازد ؛ چرا که با کمی دقت می توان دریافت که مرکز چهارچوب مشبک دقیقا در آسمان مینیاتور -به مانند خورشیدی - واقع گشته تا با پرتوافشانی شعاع های منظمِ تیره و نورانیِ خود ، کار را به نقطه ای شایسته که من آن را عکس هنری می نامم ، برساند .
با بررسی مباحث کلی از افکت های هنرهای بکار رفته در این اثر ، می رسیم به معنا و مفهوم کار . به شخصه معتقدم که یک اثر حتما نباید مفهومی را بیان کند . اما تصویرِ حاضر کمی برایم مرموز است ؛ از یک سو ، ندایش تنها بر دیدن و لذت زیبایی ها حکم می کند اما از سویی دیگر ، انگار قصد گشودن باب صحبت را با دیدگانم دارد . اما هر چه تلاش می کنم تا ندای درونی کار را به وضوح بشنوم ، نمی توانم . شاید دلیل آنکه دوستان این قدر از بررسی این کار ابا دارند ؛ همین است . این اثر از لحاظ مفهومی واقعا برای مخاطب دشوار است . احساس می کنم از دسته کارهاییست که بیش از بقیه نیاز به زمان دارد .
با گذر زمان ، رفته رفته ، حسی بر نگاهم غالب می شود که انگار درخشندگی آفتاب بیش از آنکه نمادی بر نورانیت و فضای مثبت عکس باشد ، سوزان است و شکننده . انگار انوار بی رحم خورشید ، بی وقفه دارد بر دامان نحیف درخت می تابد . انگار درخت شعله ور است ... انگار دارد با استعاره ی برگ هایش می گرید ... انگار عریان و تکیده شده است ... و انگار درختی که دیروز به شوق سرسبزی فردایمان کاشتیم ، "دیگر ریشه در خاک ندارد" .
اگر خورشید نماد بی رحمی زمانه و درخت سمبل آرزوهایمان باشد ، اثر حاضر ، نماد بر باد رفتن آرزوهاست ... آرزوهایی که گمانم هر نسل در طول عمر خود با آن روبروست . به گمانم پیکر نیمه جان اما مقاوم درخت ، بیانگر راهیست که هر نسل باید برای رسیدن به زیر سایه ی مهتاب بپیماید .
نمی دانم ... شاید مقصود عکاس از این ثبت ، این نبوده باشد ؛ ولیکن حتی اگر برداشت وی چنین نبوده ، باید به هوش و بینش هنری اش آفرین گفت که در اثر خود ، فرصت اندیشیدن را از مخاطب دریغ نکرده است . "محفل اندیشه" ، روش و زمینه ای نیست که هر عکاسی از پس آن بر آید ؛ خلق چنین اثری به حق از هنرمندانی چون عکاس محترم این عکس بر می آید و بس . یک بار دیگر به نوبه ی خود ، از بابت این اثر از ایشان سپاسگذارم .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
پی نوشت 1 : در باره ی تکنیکی بودن کار نیز در زمینه ی کادربندی ، ادیت ، زاویه ی برداشت و ... نیز بسیار حرف ها برای گفتم داشتم . منتها چون دوستان عزیزم از جمله آقایان نامی ، میلاد و میری پیشتر اشاره فرمودند ، از ذکر مجدد صرف نظر کردم .
پی نوشت 2 : در تفسیر مفهومی ، تا حدّ زیادی با دوست عزیزمان جناب شیخ الاسلامی موافقم .
پی نوشت 3 : بابت خط رو خط با خانم زعیمی پوزش می طلبم .
با درود
به نظر من اول بهتر است عکس رو توی چند مرحله تفکیک کنیم
1-من کادر سیاهی رو میبینم که داخلش 2تا مربع ، یکی بزرگ و یکی کوچک ریتم و پرسپکتیو کمی رو نشون میده که تقریبا از گوشه پائین سمت چپ شروع شده و تا دو سوم بالای کادر ادامه داره
2-یک قاب میبینم که داخل اون درختیست که با حالتی زیبا در جای مناسبی از قاب قرار گرفته که باعث میشه به راحتی چشم در کادر قاب عکس به صورت دایره وار حرکت کنه وبعد از چرخش نگاه رو به بالاو روی سایه پنجره ببره
درنگاه اول به دلیل زیادی رنگ مشکی حس غم ، یاس،و ازهمه مهمتر نا امیدی رو القا میکنه که بلافاصله بعد از رسیدن چشم به قاب و چرخش اون به بالا این حس 180 درجه تقییر کرده و به امید تبدیل میشه
نور نماد و نشانی از آگاهی وامید وپاکی و طهارت است (در کیش زرتشت هم به عنوان قبله یاد میشود وبسیار مقدس و انرژی بخش و امید دهنده است)
من درختی رو در کادر سیاه میبینم که با وجود تمام سختی ها و مشقت ها (با توجه به ساختار درخت و برگها) داره تلاش میکنه که خودش رو به بالا برسونه که در اینجا با کمک نگاه تیز بین عکاس و قرار دادن نور در کوشه بالای عکس این هدف رو شفافتر کرده
نوری که از لابلای پنجره سعی در رسیدن به درخت رو داره و درختی که با تمام سختیها سعی در رسیدن به نور رو داره همگی تلاش برای رسیدن به زندگی و گذشتن از سختیهارو داره
برداشت کلی من از این عکس تلاش و امید زیاد برای زندگی و زنده بودنه
با مهرزاد عزیز خط رو خط شد
جدال نور و تاریکی، واضحترین قسمت داستان
تلاش برای رسیدن به نور، اندک نوری که به دیوار، تابلو، به قسمت خاکستری رسیده است.
خاکستریهایی که میخواهند بگریزند.
نور با کوچک بودن، مشبک بودن، مربع بودن! فخر خاصی یافته است. شده است تمنایی که تو را میخواند.
شکل خاص مشبکها (یادآور معماری ایرانی اسلامی؟) ناخودآگاه، یادآور سنت است. تابلوی نقاشی اما وجهۀ دیگری دارد، وصل محتوای تابلو و به یک معنا، رفتن اجزا به سوی این روشنایی قدیمی بازگوی یک دلتنگی است. اور شدن گوشه تابلو حس ذوب شدن در این نور را تداعی میکند.
عکس از لحاظ رساندن پیام خود به قول دوستان سر راست است؛ معمایی در کار نیست. در کل فکر میکنم ذهنیت عکاس به راحتی نشان داده شده است و شاید همین موضوع این سؤال را برمیانگیزد که موضوع همین است یا وجهۀ خاصی مد نظر بوده که هنوز "من" دریافت نکردم.
--------------------------------------------------------------------------------------
بنده کادر زیر را بیشتر میپسندم (البته شخصی است و نه لزوماً درست)
122.jpg
ویرایش توسط Vahid : Wednesday 3 August 2011 در ساعت 17:53 دلیل: املایی ;)
.
با سلام مجدد
جناب آقای دکتر روشن عزیز پیشنهاد میکنم عکسها دارای اسم عکاس نباشند و یا به نوعی اسم عکاس قابل مشاهده نباشد اما چرا؟:
1- وجود نام عکاس همانطور که درگالری دیده ایم میتواند منجر به نقدهایی شود که متاثر از شناخت عکاس است
2- وجود نام عکاس بیشتر عکاس را وسوسه میکند که خود وارد این پستها شود و نتیجه حضور وی و نوشته های وی میتواند روند عادی را متاثر کند چرا که شاید اینگونه انگاشته شود که نقدی درست است که به نظر عکاس نزدیکتر است و این صحیح نیست (حداقل در موارد تکنیکی)
هردو مورد بالا در نقد و بررسی طبیعی عکس تاثیرگذار خواهد بود و ممکن است بسیاری دیدگاههای ذهنی خود را منتقل نکنند انگار ما به نمایشگاه رفته ایم و هنرمند در کنار اثر ایستاده و برای ما توضیح میدهد.
البته این تنها یک پیشنهاد است و طبیعیست که موافق و یا مخالفانی داشته باشد
عذرخواهی میکنم متوجه شدم بخشی برای نظرات و پیشنهادات در مورد قسمت نقد در نظر گرفته شده است لطفا در صورت صلاحدید پست به آن تاپیک منتقل گردد
سپاسگذارم
ویرایش توسط Madjidm : Wednesday 3 August 2011 در ساعت 19:06
آقای احمد (ahmad-d) ببخشید فامیلی شما رو نمی دونم،اول از همه ممنون که نظرتون رو بیان کردید و اینکه سوال شما شاید خیلی هم بی ربط به موضوع نباشه.باید بگم که خیر.هیچ گونه دستکاری ای در عکس صورت نگرفته و اون دقیقا نور یک پنجره کوچک بوده.
ببخشید که بیشتر توضیحی نمی دم،چون هرگونه توضیحی از جانب من یقینا در روند نقد دوستان تاثیر گذار خواهد بود و من به هیچ عنوان نمی خوام که این اتفاق بیافته.چون برام واقعا مهم هست که دیدگاه افراد رو بدون هیچ گونه اطلاعی از کم و کیف تهیه این عکس بدونم
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر ، وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
instagram: hoda.zaeimi