من فکر میکنم هر دو دارید بیش از حد مو را از ماست میکشید بیرون . هر کس به شیوه خودش داره نظرش را در مورد عکس یا عکاسی یا هنر میده و این هم فکر نمیکنم دلیل جالبی برای این همه ناآرامی باشه .
کسی بنای مخالفت با فرد مقابل را نداره حتی اگر نظراتش همسو با فرد دیگه نباشه. حداقل این چیزیه که از صحبتهای اولیه شما دوستان بر میاد.
اینجا دنیایی هست که نظر دادنها و خوش آمدنها و خوش نیامدنها و تفاسیر میتونه کاملا به درون هر شخص و دیدگاهش و ذائقه هنری و تصویریش برگرده. اصلا فلسفه هنر بروزش در دنیای بیرون از ذهن همینه ٬ از شعر گرفته تا نقاشی و عکاسی . اگر غیر از این بود که همه ما از یه یک سوژه یک عکس میگرفتیم و این همه تنوع و عکس از یک سوژه خاص به وجود نمیامد.
یادمه یه عکس خیلی ساده ساده از دید خودم البته :)) گرفته بودم فقط به خاطر اینکه یک سری خطوط و یک تضاد رنگی توجهه ام را جلب کرده بود . یه خانمی عکس منو که دید به وجد اومده بود و شروع کرد یک عالمه احساسهای عجیب غریب را توصیف کردن که وای این قسمت نشونه ورود به یک دنیای جدیده او قسمت نشونه یه ترس و سیاهیی درونی اون نور اون گوشه امیده ٬این تکیه تغییر را نشون میده و . . . . من همینطور مات و مبهوت داشتم نگاهش میکردم O-o به خودم میگفتم یعنی عکس من این معنی را میده ؟ بعد از من پرسید شما چطور تونستید این همه معنا را در عکس بگنجونید . واقعا نگاهی فوق العاده دارید به دنیای اطرافتون . من همچنان مات و مبهوت با چشمانی متعجب داشتم نگاه میکردم .
بعد بهش گفتم من فقط خطوط این قسمت و تضاد نور توجهم را جلب کرد همین و دلم خواست ازش عکس بگیر .به مغزم هم این همه چیز که شما گفتید خطور نکرده بود . بعد جالب بود که اصرار داشت که چرا همینه شما دقت کنید . خنده ام گرفته بود . ولی هر وقت به اون عکسه نگاه میکنم میدونید چه حسی بهم دست میده : عین اون مجله ها که قبلا بود یه شکل در هم میذاشتند میگفتند خیره بشید و دقت کنید ببنید چه تصویری میبینید بعد هر چی نگاه میکردی هیچی نمیدیدی٬ اونجوری نگاهش میکنم و خنده ام میگیره . . . :))
شاد باشید و سلامت