ميتونيم دربارش بيشتر بحث كنيم تا موضو واسه همه مون روشن تر بشه
اگر (تاكيد ميكنم اگر) عكس رو در چهارچوب مكتب عنوان شده بپذيريم نيمه ي پاييني تصوير هم در راستاي جهت گيري مفهوم عكس نقش مهمي رو بازي ميكنهاگر قرار هستش که هر عنصر اضافه ای کنار بره، مثل رنگ که شما گفتید، در اینصورت انعکاس تصویر در پایین عکس هم یا اضافی هستش و کنار نرفته (دلیل شما در رابطه با سیاه و سفید بودن نقض میشه) و یا قسمت مهم عکس انعکاس اون هستش.
با توجه به نوشته های دوستان، فکر کنم انعکاس تصویر نقش مهمی رو در مفهوم عکس دارا هستش، نه فقط دو قسمت بیرون و پشت آب
همونطور كه مشخصه كادر از ديد عناصر به 4 بخش تقسيم ميشه، چنانكه در ماهيت سوررئال عكس نيمه ي بالايي و پاييني خود تمثيلي از حقيقت/مجاز، چهره/انعكاس چهره هست. درين جا ميشه دو لايه رو براي عكس در نظر گرفت. نخست دوگانگي ناشي از انعكاس نيمه ي بالا روي نيمه پايين، و ديگري كه به گمان من به عنوان فرا من (Super Ego) براي من (Ego ، پرتره فارغ از اعوجاج ناشي از ظرف آب) هست. برداشت من ازين دو لايه بودن عكس به شدت به تقويت مفهوم سوررئال عكس كمك ميكنه.
چرا؟ چون لايه ي دوم رو اينگونه ميبينم كه چيزي به نام حقيقت خالص وجود نداره، حتي در جايي كه به نظر مياد سوژه عيني هست هم سويه هايي از فرا واقعيت خودش رو نشون ميده و به نوعي پراگماتيك هست، در عين اثرگذاري الزامي به عيني بودن هم نداره.
و اين ريشه در همون عدم قطعيت نهفته در عكس داره