پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
با سلام به دوستان.
از این بحث زیبا لذت بردم. ولی در هر پستی که از اول خوندم نکته ای به ذهنم رسید که در ذهن نگاه می داشتم تا دوباره عرض کنم. ولی نمیدونم چرا (شاید به دلیل محتوای بحث) از هیچ نقطه ای نتونستم شروع به مطرح کردن افکارم کنم.
منظورم اینه که موضوع برای کسی که از اول در بحث بوده قابل ادامه است ولی کسی که تازه وارد جریان می خواد بشه سخته. (البته به شرطی که مثل این حقیر قصد فروپاشیدن افکار دوستان و بازگشت به مطالب قبلی و انحراف بحث را نداشته باشد.)
یعنی میشه گفت بحث تو یه سراشیبی قرار گرفته. شاید یه جمع بندی نیاز باشه تا بحثهایی که رها شده دوباره مطرح بشه و نتیجه هم حاصل بشه.
ممنونم.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
ممنونم از همه دوستان به خصوص کاوه عزیز با این ادراک فعال و احساس عمیق !
ریک گارلیکف مقاله ای داره به نام " نگرشی فسفی به هنر عکاسی " که با لطف دوستان مجله دوربین عکاسی در شماره 67 به چاپ رسیده . دوستان اگر ممکن هست حتما مطالعه کنند که دید و نظریه های قابل تاملی داره .
اول از همه می خوام از کاوه جان که یه جورایی صاحب این تاپیک هسا خواهش کنم که تاکید کنه که دوستان موضوعاتی رو مورد بحث قرار بدن که عنصری در آن نهفته باشه که ارزش بحث داشته باشه نه صرفا بیان ترجیهات شخصی !
از مقاله فوق من مطلبی رو این جا یادداشت می کنم بسیار موثر در بیان مفهوم تفاوت "عکس خوب" تا "عکسی با سوژه ای خوب " .
این که ما اگر قرار باشد فقط صحنه ای از وقایع و اتفاقات را به ثبت برسانیم آیا ما "کپی " نکرده ایم ؟ آیا برداشتی از یک چهره بسیار زیبا کپی از تصویری نیست که قبلا توسط هنرمند دیگری خلق شده ؟ ....
ریک عقیده داره که عکاس باید سغی کنه فلسفه،استعداد،دید و برداشت و حساسیت ذهنی خود را نیز به عکس اضافه کنه نه این که صرفا آن را کپی کنه ! این مطلب بسیار از تکنیک و عکسی تکنولوژیکی جداست زیرا ما به دنبال عکسی هنری هستیم .
به طور کلی او دوست دارد که درعکاسی سعی در تشخیص ، ترسیم و تسخیر ایده و یا ویژگی یا ماهیت موضوع باشد به خصوص اگر این ویژگی منحصر به فرد بوده و کشف و به تصویر کشیدن آن مشکل باشد .
اصلا دوست ندارم مقاله رو این جا کپی کنم . اما دلم نیومد نظریه ایشون رو این جا بیان نکنم ...
امیدوارم منو ببخشید .
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
و پرتره هایش را در اینجا ببینید:
کد:
http://www.garlikov.com/stu/samples.html
پ.ن: نمی دانم چرا در خود سایتش در عنوان مقاله Of Some نوشته است، غلط نیست؟
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
هادی عزیز...
كلی استفاده میكنیم...
لطفا ادامه دهید تا بیشتر وارد بحث شویم...یكمی مطالعه كنیم كه بتوانیم راحت تر اظهار نظر كنیم...
اما موضوع جالب است...لطفا ادامه دهید...
كاوه جان هم تشریف بیاورند بسیار عالی است...
1 فایل پیوست
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
نقل قول:
پ.ن: تصویر مربوط به خانه آبشار، ماکت است، چون عکسی پیدا نکردم که تمام خانه را نشان دهد. وانگهی در ویکی و گوگل عکسهای بسیاری از این شاهکار رایت هست. روی نامها کلیک کنید تا توضیحات مربوط به هر اثر را ببینید.
خانه آبشار، اثر فرانک لوید رایت.
Ohiopyle, (Bear Run), Pennsylvania
http://www.greatbuildings.com/buildi...lingwater.html
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
چون دکتر روشن راجع به برگمان گفته بودن، گفتم این خبر رو اینجا بگم....
شنبه ساعت 4 بعد از ظهر، موزه ی هنرهای معاصر، سعید عقیقی نشستی داره که توش راجع به برگمان و آنتونیونی حرف میزنه... ورود برای عموم آزاده....
چند تا نکته:
1- سعید عقیقی بدون شک با سوادترین منتقد ایرانیه و سوادش از سطح همه منتقدا یه سر و گردن بالاتره
2- سعید عقیقی یکی از باسوادترین انسانهای ایرانیه... به قدری وسعت مطالعه این فرد بالاست که نمیشه توصیف کرد
3- مطمئنا گوش دادن به حرفهای سعید عقیقی تجربه بسیار لذت بخشیه، و مطمئنا تو این جلسه کاری میکنه که حس میکنین با تمام وجود آنتونیونی و برگمان رو درک کردین(من قول میدم :::big grin:::
4-هرکی نیاد از کفش رفته... شنبه ساعت 4
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
محمد جان کاش می تونستی فیلم بگیری برای ما هم بزاری ببینیم ! :(
از لطف تو ممنون دوست خوب اما ...
اما همین جا قول بده بیا این جا نت برداری هایی رو که از صحبت هاش کردی برای ما هم بنویس ...
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
پیرو اطلاع رسانی محمد عزیز....
آقا این سعید عقیقی رو دست كم نگیرید ها!فیلم نامه شب های روشن از كار های زیبا ی اوست ( نظر بنده با همه در این مورد فرق میكند به نظرم فیلم نامه معركه ای است )
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
نگرانی هایم برای این تاپیک - نه، برای آنچه فراتر از این تاپیک بدنبالش هستم - هنوز پابرجاست و اضافه هم شده است:
__ لغت نامه های ما یکسان است؟ اگر نیست و اگر تعریف مشکل است چه باید کرد؟
__ متاسفانه و بطورکلی شالوده اصلی بحث، مستعد گم شدن است. آیا همین حالا هم گم نشده است؟
__ چه باید کرد تا بحث ها و تفکرات پیچیده ملال آور نشود و از آن مهم تر به تبلور و شکوفایی عملی رسیده و نمود بیرونی داشته باشد؟
خلاصه ای از سوالات و مباحث مطرح شده برای پیگیری آنها:
نقل قول:
اعتقاد دارید که امروز، تو دنیای امروز با همه تاریخی که برای هنر داریم و همه کارهای هنری که انجام شدن و همه کارهایی که مخاطب پسند بوده اند اساساً چیزی به اسم اصول هنری و اصول علمی هنر باقی مونده که بشه مثل یک علم بهش استناد کرد و یا انتظار داشته باشیم یک عده ای ازش آگاه باشن؟ یعنی همچین قواعدی هست هنوز؟
ببخشید همش سوال پرسیدم، خودم هم فکر می کنم و نظر خودم رو می نویسم.
نقل قول:
تعهد هنرمند را چگونه باید معنی کرد و در پی آن آیا هنرمند نسبت به جامعه متعهد است یا نه؟
نقل قول:
عوام يعني چه ؟
فرهيخته چه كسيست ؟
نقل قول:
هميشه وقتي سوار هواپيما ميشم از موقعيكه موتور ها به غرش در ميان و اين غول به پرواز درمياد تا زمانيكه صحيح و سلامت 1000كيلومتر اونورتر به زمين ميشينه به فعل وانفعالات انجام شده فكر ميكنم
آيا ساخت اين وسيله هنر نيست ؟
به نظرم سوال بالا استفهام انکاری باشد که بله هنر است. و من از آن این نتیجه را می گیرم (نه در تعارض با نادر عزیز! خودم هم درگیر این مشکل هستم) که تمام تعاریف در جامعه ما مخلوط شده.
هزار و یک تعریف از عشق، ظلم، حق، علم، هنر، هستی، زیبایی و ...
نقل قول:
تعاریفی که از نظر بعضی از دوستان روشن نیستن -یکی از مسایل قدیمی بحث روشنفکری- شامل تعریف روشنفکر (که کتابها و مقالات و بحثها در موردش هست و هنوز هم هیچ نظر قطعیی در موردش صادر نشده)، تعریف مخاطب عامی و به ناسبت این تعاریف بحث لزوم، اختیاری بودن و یا نهی از مخاطب گزینی هنگام یا بعد از خلق اثر هنریه. در مورد این دو مساله باید بیشتر بحث بشه.
نقل قول:
من دوست دارم که این ماجرا بره به سمت بحث تاویل و بحث هرمنوتیک و نشانه*شناسی.
نقل قول:
آیا بقیه دوستان حاضر هستن عکاسی رو به عنوان یک زبان (و نه بیشتر و نه کمتر) قبول کنن؟ یعنی یک شیوه ارتباطی که بجای کلمات از المنتهای تصویری استفاده می*کنه... اگه اینطور باشه باید نتیجه انتزاعی بودن و قراردادی بودن این واسطه پیام رسانی (عکس) رو هم قبول کرد (که اشاره ناشیانه*ای هم بهش کرده بودم). من می*خواستم بدونم که دوستان عکس رو مطلق می*گیرن یا نه. یعنی انتظار دارن همون قرمزی که خودشون تو عکس می*بینن رو مخاطبشون هم ببینه یا نه و از اونجا برسیم به مدلهای ارتباطی و ایرادات زبونها و ناهنجاریهای که ممکنه تو این ارتباط پیش بیاد و مهمتر از همه اجزا و ابزار ارتباطی این زبون.
نقل قول:
در اینکه هنرمند باید چیزی تولید کنه که همه ان را بی دردسر بگیرند کمی مشکل دارم چون به این معتقدم که درک از هنر با اموختن رشد میکند ایا سمفونی پنجم بتهوون افراد زیادتری را به وجد میاورد یا موسیقی دیمبولی دامبول که در 99 درصد اتومبیل های سطح شهر میشنوید.
نقل قول:
ما می*خواهیم معنایی توی ذهن گیرنده ایجاد یا تداعی کنیم و برای همین هم پیامی فرستاده*ایم ولی این نکته مهمه که فقط پیام رو می*شه انتقال داد و نه معنا رو.
نقل قول:
آیا می*شه تکنیک رو جزیی ثابت از مقوله هنر دونست؟ آیا می*شه هنر رو بر اساس تکنیک نقد کرد؟ احساسات و درونیات رو چطور؟ چون ما اونها رو با یک تکنیک بیان می*کنیم آیا به همین علت و بهانه می*شه تکنیک رو نقد کرد؟
نقل قول:
اصولاً منتقدین هنری با توجه به دیدشون به دو دسته تقسیم میشن، یکی اونهایی که اثر هنری رو یک ماهیت کاملاً مستقل میدونن که بعد از خلق دیگه متعلق به خالقش هم نیست و ماهیت جداگانهای داره. این دسته اثر هنری رو مربوط به خالق نمیدونن و اون رو برآمدی از کل کنشها و واکنشهای دنیا میدونن و بدیهی هستش که نقد اثر هنری رو مستقل از آفرینندهاش میدونن و انجام میدن.
در عوض، دستهی دوم اثر هنری رو متعلق به هنرمندِ خالق میدونن و خلق اثر هنری رو نتیجهی تکامل و رشد هنرمند در جامعهی اطرافش و درنهایت خروجی مستقل دید و ذهن هنرمند میدونن پس طبیعیه که برای نقد اثر هنری به کل کارها، تاثیرات و اتفاقات دوران زندگی هنرمند هم توجه کنند و برای نقد کار هنرمند کارهای قبل و بعد همون هنرمند رو و اینکه موقع خلق اثر و قبل یا بعدش وضعیت روحی هنرمند و اتفاقات خانوادگی یا حتی اجتماعی و تاریخی رو هم بررسی میکنند و دنبال رگههایی از آثار این ماجرا در مخلوقِ هنری هستند.
آیا این طبقه بندی را می پذیرید یا اصولا بی معناست:
"هنر فاخر" و "هنر نازل"
لذت چیست؟
همین الان اولین چیزی را که به ذهنم می رسه بدون توجه به اینکه آیا درسته یا نه می خوام بنویسم. شاید اینطوری نتیجه ای بهتر گرفتم!
لذت اثر و نتیجه حاصل از تقارن یا تلاقی دو چیز "همجنس" یا دو چیز "مکمل" است. جایگاه این اثر در ذهن و روح است و پس از استقرار آن احساسی خوشایند به انسان دست می دهد.
خب این بنظرم واضحه که یکی از این دو چیز باید در دورن آدمی باشد یا ریشه ای داشته باشد و خلاصه به نوعی کاملا مرتبط و وابسته باشد تا این لذت برای ما قابل درک باشد.
حالا نپرسید که وقتی پروانه بدور گل می گردد آیا لذتی حاصل می شود یا نه؟ آیا هر دو لذت می برند یا نه؟ شاید جواب من برای شما قابل قبول نباشد چون مستدل و مستند نیست.
می خواهی از موسیقی Acid Rave لذت ببری. اول باید "دنیس شیطونه" (قرص x) رو بری بالا، بعد این موسیقی رو گوش کنی تا ببینی چطور High میشی.
می خواهی از اشعار سهراب و نوشته های حسین پناهی لذت ببری اول باید اهل دل و صفا و سادگی باشی.
می خواهی از غذا لذت ببری باید به اندازه کافی گرسنه باشی.
... از تابلوهای پیکاسو
... موسیقی مدرن
... فیلم های برگمان
.
.
.
بعد عرض می کنم که چرا موضوع لذت رو مطرح کردم. اول می خوام واکنش دوستان رو ببینم. اگر مقوله "لذت" به اندازه کافی مرتبط به نظر نیامده باشد یا من در اشتباه بوده ام یا با ظرافت اهمیت خود را در ذهن ما پنهان کرده است.
پاسخ: تاملاتی در باب عکاسی
نقل قول:
اصولاً منتقدین هنری با توجه به دیدشون به دو دسته تقسیم میشن، یکی اونهایی که اثر هنری رو یک ماهیت کاملاً مستقل میدونن که بعد از خلق دیگه متعلق به خالقش هم نیست و ماهیت جداگانهای داره. این دسته اثر هنری رو مربوط به خالق نمیدونن و اون رو برآمدی از کل کنشها و واکنشهای دنیا میدونن و بدیهی هستش که نقد اثر هنری رو مستقل از آفرینندهاش میدونن و انجام میدن.
در عوض، دستهی دوم اثر هنری رو متعلق به هنرمندِ خالق میدونن و خلق اثر هنری رو نتیجهی تکامل و رشد هنرمند در جامعهی اطرافش و درنهایت خروجی مستقل دید و ذهن هنرمند میدونن پس طبیعیه که برای نقد اثر هنری به کل کارها، تاثیرات و اتفاقات دوران زندگی هنرمند هم توجه کنند و برای نقد کار هنرمند کارهای قبل و بعد همون هنرمند رو و اینکه موقع خلق اثر و قبل یا بعدش وضعیت روحی هنرمند و اتفاقات خانوادگی یا حتی اجتماعی و تاریخی رو هم بررسی میکنند و دنبال رگههایی از آثار این ماجرا در مخلوقِ هنری هستند.
نقل قول:
آیا این طبقه بندی را می پذیرید یا اصولا بی معناست:
"هنر فاخر" و "هنر نازل"
اون دسته اولی كه ذكر شده احساس میكنم كمی گنگ توضیح داده شدن
بحث " مولف مرده " بحث كاملاَ درستیست اما نه به این صورت
فكو/ بلانشو/لیوتار این هر 3 در مورد مولف مرده اظعاراتی داشته اند كه كم و بیش حتی تناقض دارند با هم
این كه صاحب اثر برای اثر بعد از اتمام آن مرده است و اثر برای خودش دارای هویت شده حد اقل به نظر من كم عقل كاملاَ درست می آید... در واقع یك نویسنده بعد از گذاشتن نقطه پایان دیگر صاحب آن اثر نیست از دنیای آن اثر جدا میشود و این موضوع با جهان ناخوداگاه انسان و این كه در آفرینش یك اثر ناخوداگاه نقش مهم تری از خود آگاه دارد كاملاَ جور در می آید و دلیل تناقضات 2 اثر از یك فرد كه خیلی ها آن را ضعف تفكری وی میدانند كاملاَ همین جهان ناخوداگاه است ( مثال بارز این موضوع تناقض ها بی شمار اشعار احمد شاملو ) كه البته دلیل بر كلاه بردار بودن این شاعر ( لفظی كه غلام حسین سریر در مورد تفكر شعر های شاملو به كار برده است ) نیست
من شخصا به این دسته بندی اعتقاد دارم جناب هادی عزیز اما از آن جایی كه هنر و زیبایی شناسی نصبیت نازل بئدن و فاخر بودن این امر هم كاملاَ نصبیست
===========================
از این كه مثال هایم معمولاَ در مورد ادبیات است و ربط چندانی به عكاسی ندارد عذر میخواهم
كلاَ صحبت كردن را خوب بلد نیستم اگر مطالب نا پخته من گنگ بود به بزرگی خود ببخشید و امر كنید تا سعی به بیشتر باز كردن این مطالب كنم