من خودم فاکتور های اصلی را بدست نیوردم ودر مطالب سایت های بیگانه به نتیجه گیری درست و حسابی نرسیدم ( شاید مشکل از ترجمه ضعیف این حقیر باشه )
امیدوارم به زودی بتونم مرجع درستی پیدا کنم و ترجمه آن را در اختیار دوستان قرار بدم
موفق باشید
یاحق
من خودم فاکتور های اصلی را بدست نیوردم ودر مطالب سایت های بیگانه به نتیجه گیری درست و حسابی نرسیدم ( شاید مشکل از ترجمه ضعیف این حقیر باشه )
امیدوارم به زودی بتونم مرجع درستی پیدا کنم و ترجمه آن را در اختیار دوستان قرار بدم
موفق باشید
یاحق
حمید رضا مرادی
G12
سلام آقای شهیدی
عکس اول نمونه بسیار جذابی است. ممنون
اما عکس دوم را شخصن یک پرتره اجتماعی میدانم. فرم اغراق آمیز این ثبت هم بیشتر بر مفاهیمی مانند آسیب پذیری، فقر و ضعف دلالت دارد.
اغلب عکسهایی که در گونه ها و زیر گونه های مختلف عکاسی جای میگیرند مطمئنن بار حسی مشخصی را حمل میکنند. اما بنده فکر میکنم آنچه که میتواند گونه ای به نام عکس حسی را از شاخه های دیگر متمایز کند تاثیر گذاری آن بر ناخوداگاه مخاطب است.
برای خود من آن دسته از آثارهنری ( عکس، موسیقی، فیلم و ...) ماندگارتر و تاثیرگذار ترند که سهل الوصول نیستند، سخت به تحلیل تن میدهند و کشف مکانیزم تاثیرگذاریشان بر آدمی سخت یا غیرممکن است.
مثالها فراوانند. خود شما هم در این پست نمونه خوبی ارائه کرده اید.
سلام دوستان عزیز.
منطقه بلوچستان(باهوکلات) - بهار 88
Nikon D60 + 18-55 VR
F/8 - 1/160 sec - ISO100
Focal length: 18mm
حتی یک خط از نقد شما عزیزان ، برام دنیایی ارزش داره.
ویرایش توسط Ali Talebi : Friday 2 October 2009 در ساعت 03:11
Canon 5D MK II | Canon 24-105 F4 IS | Canon 70-200 f4 IS
Lowepro Slingshot 300 | Flash Canon 430 EX II |
خدایا نگهدار همه باش
دوستان لطف کنند عکسی که خودشون گرفتن رو اینجا قرار بدن.
در ضمن خواهشا عکس مربوط به اسم تاپیک باشه
سلام
يكي از مهمترين اشكالات اين ژانر اينه كه ممكنه عكسي براي عكاسش يه حس عجيبي به وجود بياره ( بر اثر خاطرات و ... ) كه مخاطب كوچكترين ارتباطي باهاش برقرار نكنه. اگر عكاس بتونه عين حسي كه به خودش با ديدن عكس بهش دست مي ده به بيننده هم القا كنه اون مي شه يه عكس حسي موفق وگرنه خيليامون ممكنه ده ها و صد ها عكس حسي ( به زعم خودمون) داشته باشيم كه به درد ديدن نخوره. مثل اين :
فرهاد حسيني
سلام. فکر میکنم مود فوتوگرافی ابتدا به ساکن اصلاً ژانر نیست. مود فونوگرافی میتونه یک شکل از عکاسی باشه که در حیطه همه ژانرها سرک می کشه و اونقدر ساده ست که همه رو به اشتباه می اندازه. درست مثل نوشتن داستان کوتاهه که از بس نوشتنش ساده است از عهده تنها عده خیلی کمی بر میآد! به بیانی ساده عکسی مود فوتوگرافی محسوب میشه که بیننده بتونه خودش رو تو عکس تصور کنه و اصطلاحاً تو عکس بشینه. اینکه عکسی در لحظه اول نگاه به دلیل فاکتور های بصری به بیننده شوک وارد کنه اصلاً دلیلی برای قایل شدن آن در حیطه مود فوتو نیست. این چند روزه دنبال می کردم ببینم تلقی دوستان چیه از مود فوتو و دیدم متأسفانه در غالب موارد عکس ها مودی نبوده اند. فراخوان شدم و باید برم اما عکس ها را دنبال میکنم و حتماً خواهم نوشت. آلبوم های کودکی بهترین نمونه از عکس های مود هستند. عکس های تولد یکسالگی، کودکی، روز اول مدرسی و غیره. دلیلش ساده است. چون همه آدم ها در تجربه این لحظات مشترکند و بنابراین همه احساسشان تقریباً مشترک خواهد بود. پس باید المانی در عکس گنجانده شود که احساس جمعی و اشتراکی آدم ها را برانگیزد. مثل غروب یا یک جاده مه گرفته و الخ. خوبه دوستان هم نظرشان را بنویسند. ممنون.
i can feel the world through the thirsty eyes, but with my mind i can see