*** عکاس جنگ؛ من از این عنوان متنفرم ***
پارسال تو ترکیه نا آرامی هایی بود و من از دوست عزیزم فرساد غفاریان عزیز ( از مدیران محترم فروم ) سوالی پرسیدم که چرا از فضای ملتهب اونجا عکس نمیگیره ( بماند تا جایی که حضور ذهن دارم یکی دو عکس هم تو فروم گذاشتن )
امروز در قسمت فتولینک سایت عکاسی خودمون با این عنوان برخوردم:
عکاس جنگ؛ من از این عنوان متنفرم
خوندن این مطلب ( شاید به موضوع من و فرساد خیلی مرتبط نباشه ) زوایای دیگه ای از این شاخه های عکاسی برام باز کرد که امیدوارم شما هم لذت ببرین:
فایل پیوست 60331بسیاری او را به عنوان عکاس جنگ می شناسند اما او از اینکه بعد از مرگش با این عنوان شناخته شود بیزار است. می گوید بعد از تلف کردن ۵۰ سال از زندگی ام در جنگ های مختلف به این نتیجه رسیدم که هیچ فضیلتی در نشان دادن زجرکشیدن آدمی نیست چرا که او در لحظه ی جان دادن تنها کسی که می خواهد ببیند یک عکاس است. می گوید جنگ ورای قدرت و اختیار ماست. به خاطره ای اشاره می کند که سربازی در وسط جنگل از مافوقش سوال می کند که با زندانی ها چکار کنیم و او بلافاصله دستور قتل و اعدام آن ها را صادر می کند. «من دیگر نمی خواهم شاهد چنین صحنه هایی باشم و چنین دیالوگ هایی را بشنوم. این ارزش های اشتباه و غلط همه به سراغ من می آیند و من باید آن ها را در خودم کنترل کنم». می گوید بودن در چنین موقعیت هایی که هیچ راه و قدرتی برای تغییر سناریو نداری بسیار دشوار است. او در ابتدای ویدیو به خاطره ای اشاره می کند که سربازی اسلحه را به سمت او شلیک می کند و گلوله به دوربین که جلوی صورتش بوده اصابت کرده و سوراخی در آن ایجاد می کند. دان مک کالین هنوز این دوربین نیکون را نگه داشته. «صحنه های وحشتناکی که من در زندگی دیده ام گاهی به طور غیرمنتظره به سراغم می آیند. ۵۰ سال شبیه من زندگی کردن کار آسانی نیست».
دان می گوید داشتن یک خانواده و بچه هایی که مسوول شان هستم به من در ایجاد تعادل روحی ام کمک کرده. «ولی همان هم گاهی سخت بود. سخت بود که از کوره در نروی وقتی از جایی می آمدی که بچه های زیادی به خاطر قحطی کشته شده اند و بعد به خانه ات در لندن بچه هایت را می دیدی که از خوردن غذایی که باب میل شان نیست سرباز می زدند». می گوید این ها شرایط سختی است که من تجربه کردم اما آیا انسان بودن خود کار دشواری نیست؟!
دان مک کالین این روزها به عکاسی در طبیعت مشغول است و می گوید از این کار لذت زیادی می برد. از این که برای عکاسی از آسمان و درخت نیاز به اجازه گرفتن ندارد و هر بار بی دغدغه کلی عکس خوب می گیرد خوشحال است. او این لذت را به رفتن به یک سوپرمارکت و پرکردن کوله اش از بهترین خوراکی ها بدون نیاز به پرداخت پول تشبیه می کند! او می گوید تخیل، قصد و لذت کشف کردن، چیزهایی ست که من را در زندگی ام هدایت می کند. «نه فقط کشف چیزی درباره ی خودم بلکه درباره ی کره ی زمینی که روی آن زندگی می کنم». می گوید این روزها اشتیاق بیشتری برای چاپ کردن عکس هایم از طبیعت ومنظره دارم. دلم می خواهد وقتی زمان آن می رسد که باید زمین را ترک کنم با عکس هایم از طبیعت شناخته شوم نه به عنوان عکاس جنگ:
من از این عنوان متنفرم