در نخستین نگاه ، آنچه که در مجموعه شما خود را می نمایاند ، فرم است .
فرمی که می کوشد چشم را با خود همراه کند .
اما متاسفانه تعداد عکسها به نظرم کافی نیست .
همچنین اجرا کمی سردستی انجام شده . شاید خواسته اید زودتر به نتیجه ای که در ذهن داشته اید برسید ، و در این وسط کمی جزییات بیشتر فدا شده اند .
نخستین ایراد ، به نظرم کادر مربعی است .
و بیننده آگاه نخواهد شد که از کدام طرف باید شروع به خوانش این همبسته ( مجموعه ) کند .
راست ؟ چپ ؟
آیا آن سوژه انسانی ، از آشکاری به محوی می رود یا برعکس ؟
برخی فیگورها خوب اند و برخی نه .
دو فیگور سمت راست گویا با مفهوم شما ، بیشتر همخوانی دارند تا دو فیگور سمت چپ .
ولی با این حال ژست و فیگور سوژه ، یکی از همان جزییاتی است که کمتر توجه به آن کرده اید.
همینطور لباس ایشان . مقنعه انتخابی هرگز انتخاب مناسبی نیست و این نوع و جنس مقنعه ، به شدت جسمیت و جنسیت خاصی به سوژه شما بخشیده . حتی طبقه اجتماعی او را نیز مشخص کرده .
شاید اگر مشکل حجاب را نداشتید ، طره موهایی بسیار بلند شاید می توانست ، در فضاسازی بیشتر به شما کمک کند .
اما حتی با حجاب نیز ، انتخاب های به مراتب بهتری می تونستید انجام دهید .
توجه داشته باشید در این گونه موارد انتخاب و طراحی لباس ، به همان اهمیت دیگر چینش های موجود در عکس اهمیت دارد .
می پسندم که چهره انسانی را حذف و محو کرده اید . هوشمندی به خرج داده اید .
اگر ان نیز دیده می شد به اندازه همان مقنعه می توانست ، تاثیری مخرب بگذارد.
به جنس و بافت پارچه اشکالی وارد نیست . چه بسا در فرهنگ خاص ایرانی ، این جنس از پارچه ، فرامتنی تاریخی است که معنای خاص خود را ایجاد می کند .
حتی برای من احساسی نوستالژیک پدید آورد . یک جور احساس گرما کردم . با اینکه فضا فضای سردی است . اما رنگ و بافت پارچه ای که دیده نمی شود ، در ذهن بازسازی می شود و خاطره فضاهای خالی را پر می کند . پس اشارت خوبی است .
برای گام های نخست ، تمرین مناسبی است . اما به نظرم برای کارهای بعدی ، پیش از اجرا ، و بر مبنای ایده نخستین ، طراحی ، مراحل پیش تولید و کارگردانی شده یبشتری را می طلبد .
توجه کنید که همه چیز جزییات است .