سلام
امروز پنجشنبه فرصتی دست داد تا به یکی از مکانهایی که قبلا نشان کرده بودم ، بروم. این مکان هم آشیان یک سارگپه (نوعش را نمی دانم) بود. زمانی که در معیت یکی از آشنایان به آن آشیانه در صخره ای در فاصله 60 کیلومتری خونمون ! سر زدم با تعجب چهار جوجه سارگپه دیدم سه سارگپه که محتمل یکی از آنها (پدر یا مادر جوجه ها) که بزرگتر از بقیه بود جیغش بلند شد و هر چقدر من به آشیانه نزدیکتر می شدم سارگپه بزرگ هم پائین تر میامد ولی شکر خدا زیاد نزدیک نشد.
سارگپه مادر یا پدر در حال نزدیک شدن به لانه برای ترساندن ما :
آشیانه بوی لاشه (مردار) می داد. لاشه های چند مارمولک و سوسمار و مار در لانه بود که بوی تعفنش باعث تجمع مگسها شده بود.
چهار جوجه در لانه :
لاشه سوسمار و ... در کنار یکی از جوجه ها :
جوجه ها به دلیل گرمای هوا معلوم بود که خیلی تشنه اند و از دیدن من آشفته شده بودند.
جوجه آشفته از دیدن من و یا شاید دوربین ! :
هیچگاه تصور نمی کردم که جوجه سارگپه به این بزرگی باشه مطمئنا کمتر از 750 گرم نبودند. بدجوری هم نوک می زدند، زیبا هم بودند :
نیمرخی از یکی از جوجه ها :
هر کاری کردم (استتار و فاصله گرفتن از لانه) که سارگپه ها روی لانه بنشینند نشد یک ساعت انتظار هم جواب نداد پس بهتر دیدم که رفع زحمت کنم و مانع رسیدن مادر به جوجه ها نشوم.
عکسها اگزیف دارند و بیشتر عکس جوجه ها با لنز 70-17 سیگما گرفته شده. امروز محدودیت فاصله 1.8 متری با لنز 400-100 بدجوری عذابم داد.
با احترام
اصغر محمدی