یاسین محمدی
Nikon D700 / 70-200 vr / 24-70 N / 85 f 1.8D / 14-24 N / ٍSB 800 /Manfrotto 190MF4 / CompuRover AW /MC-36 Remote
سلام:
من در مورد عکس نظر خاصی ندارم اما در مورد این قسمت از فرمایشات شما من فکر میکنم بطور کل در این ثبت اگر اجزایی از آن حذف یا اضافه شوند ممکن است کلا مفهوم عکس چیز دیگری بشود. من زمانی که یک عکس را نگاه میکنم خیلی با حذف عناصر موجود در عکس موافق نیستم، ممکن است برای چیدمان پیشنهادی به ذهنم برسد اما حذف عناصر یک عکس آنهم در این شکل که به حذف ماشین منجر شود میتواند کلا روی مفهوم یک ثبت تاثیر گذار باشد. من بین این عکس و یک عکسی که ماشین در آن نباشد ممکن است دو برداشت کاملا متفاوتی از آن داشته باشم. این قسمت از صحبت های شما را میپذیرم که این صحنه دارای پتانسیل بالایی خواهد بود " یا میتواند باشد " اما دقت به این نکته که فرایند ذهنی عکاس ایجاب کرده این کادر با این عناصر درون آن انتخاب یک کادر فرضی باشد تغییر کلی یا حذف یکی از اجزا اصلی میتواند منجر به پیامی دیگر باشد.
از این رو من با حذف هیچ کدام از موارد فوق در عکس موافق نیستم. ولی شاید بتوان چیدمان بهتری یا رنگ دیگری یا .. برای آن در نظر گرفت. ( این موضوع نیاز به بررسی بیشتری خواهد داشت، که تا چه حد میتواند در راستای پیام عکس نظری داد یا کلا پیام عکس خیلی قوی نیست و میتوان با عوض کردن چیدمان حذف یا ... به پیامی دیگر رسید ) به هر شکل تاکید من روی این موضوع خواهد بود که حذف یا تغییر یکی از عناصر درون عکس میتواند پیام یا حس یا ماهیت کلی ثبت را تحت تاثیر خود قرار دهد. آیا این موضوع پذیرفتنی است؟ یا به چه اندازه میتوان یک عکاس را ملزم به رعایت این موارد دانست؟
فرضا من اگر فردی را بشناسم ( یک فرد شناخته شده و صاحب سبک مد نظر است ) و با کارهایش آشنا باشم، فقط از یک صفحه سیاه عکسی بگیرد و به عنوان سلف پرتره معرفی کند ممکن است فکر کنم و با پیشینه ای که از کارهایش سراغ دارم شروع به تحلیل یا تفسیر آن عکس کنم ولی از هر فردی یک عکس سیاه پذیرفتنی نیست.
سوال اینجاست که شما کلا این عکس را فاقد هر گونه نقطه قوتی میدانید که میباید ماهیت کلی آن تغییر پیدا کند یا در راستای هدف " فرضی عکاس " پیشنهاد حذف یا تغییر چیدمان توام با حذف میدهید؟
میباید نظر شما و دیگر دوستان فروم را در این خصوص جویا شد.
موفق باشید
سلام
به نظر من عکس خیلی خوبیه. قبلا اشاره شد اما اشکال نداره من هم با یه زبان دیگه بگم: در هر اثر بصری یک عصر مهم در اثر گذاری ، فضا یا اتمسفر موجود در آن تصویر است که البته از همان عناصر معروف بصری اعم از نقطه، خط، بافت و ... بوجود میاد، و در این عکس این اتمسفر یا فضا به بهترین شکل نقش اثر گذارش را ایفا میکند. محیط تیره و کم کنتراست، منوتون(تک رنگ) بودن و عدم حظور روابط رنگی، رتیم دور شونده چراغ ها (گویی این رشته افکار مرد هستند که با شکل حبابهای نورانی از سر او فاصله میگیرند و به آسمان می روند) و تیرکهای چراغ برق از جمله عناصر بصری هستند که در بوجود آمدن این فضای بصری نقش داشته اند. از سوی دیگه پز و حالت سوژه (نگاه رو به بالا و دست روی ماشین) از یک سو و اتومبیل تزیین شده عروس از سوی دیگه بار معنایی عکس رو از نوع درماتیک و روایی ، تشدید میکند. منظورم این است که عکاس از دو جهت بصری و روایی به غنای تصویرش افزوده و از این طریق (فرصت بی اعتنایی) را از مخاطبش می گیرد، و دروه انفجار تصویر و اطلاعات، این یکی از مهم ترین خصوصیتهای یک اثر بصری موفق می تواند باشد.
در کل من هم با جا نمایی مرد و فاصله اش با کادر سمت چپ موافق نیستم(تنها ایراد کار).
نکته ای که به نظرم میاید این است که بعضا دوستان در نقدو برسی آثار به سراغ انواع گزینه ها و تغییراتی در تصویر می روند که می تواند به تعداد آدم های روی کره زمین متنوع باشد، منظورم این است که در نقد یک عکس (حدالقل در بیشتر موارد) این مسیر صحیحی نیست که عوامل و عناصر عکس را با پیشنهادهای شخصی خود به سمت دلخواهمان ببریم حتی اگر این پیشنهادها خوب و درست باشند ( من فکر میکنم بیشتر این استیل نقد از کلاس های درس بیرون درز کرده، جایی که معلم به درستی جایگزین های بهتر را به شاگردش پیشنهاد میکند)، به نظرم بهتر است عکس را همان طور که عکاس دیده ببینیم و نقدکنیم نه آن طور که خودمان دوست داریم ببینیم.
با تشکر ایمان برادران
جناب قشقایی درسته که ممکن است عوض بشوند خوب چه ایرادی داره؟
این روایت ها از کجا میاد؟
عیر از برداشت های بییننده هست از عناصر درون عکس؟
شما چطور می فهمید منظور عکاس دقیقا" همین بوده که شما روایت می کنید؟ شاید اصلا" منظور ایشون این نبوده که برخی دوستان فرموده اند؟ جناب روشن نوشته اند که با حذف ماشین عکس بی خاصیت میشد و من سوال کردم که بر چه اساسی بی خاصیت میشد؟عیر از این که شما بر اساس اون چه تو تصویر برداشت کرده اید یک داستانی ساخته اید که خوب اگر یکی از این اجزا کم بشه پیداست که داستان شما لنگ میزنه.اما از کجا معلوم به پیام عکاس لطمه زده؟
من در وهله اول برایم حظ بصری مهم تر است -در این گونه موارد-و شما داستان عکس که این بحث دیگریست.
جناب برادران من با شما در کلیت حرفتون موافقم که باید همین عکسی که داریم رو بررسی کنیم و نه هزاران عکسی که در اون صحنه امکان گرفته شدنشون بوده.اما اگر من عکس اصلی رو ادیت کردم فقط برای بهتر نشون دادن منظورم بود که با برداشتن سوژه از وسط عکس و بردن اون به گوشه توازن رو برقرار کنم و از طرف دیگر نتونستم ماشین رو از حالتی که داشت به فرمی که دوست داشتم قرار بدم و ناچار اینو با نوشتن توضیح دادم.
و اینجا مسائل تکنیکی هم اگر کسی بهش قائل باشه میشه بررسی کرد و در راستای همین مسئله ما می تونیم پیشنهاد هایی برای عکاس داشته باشیم و ممکن هست در آینده و قرار گرفتن در صحنه های مشابه این پیشنهاد ها هم به تعدد کادر های ذهنیش اضافه بشه.
البته من همون اول هم نوشتم به سلیقه من و دقیقا" خواستم که سلیقه یکی از هزار بیننده رو ذکر کرده باشم و نه چیز دیگه.
یاسین محمدی
Nikon D700 / 70-200 vr / 24-70 N / 85 f 1.8D / 14-24 N / ٍSB 800 /Manfrotto 190MF4 / CompuRover AW /MC-36 Remote
درود
یک پیشنهاد
با توجه به اینکه من نمیدانم عکاس این عکس کیست این را عرض میکنم ( البته این عکس یادمه قبلا در سایت قرار گرفته بود حالا کجا یادم نیست )
بهتر است وقتی عکسی انتخاب میشود اول از همه خود عکاس در مورد مقصود و ایده اش در مورد این عکس توضیح دهد. بعدا کار ایشان مورد ارزیابی قرار بگیرد. ( حتی اگر عکس را بدون فکر قبلی گرفته باشد ) نه اینکه نقد هایی روی عکس گذاشته شود یا چیز هایی در عکس دیده شود که خود عکاس آنها رو ندیده و به عکاس بخاطر این دیدش هم تبریک بگوییم. ( تاکید میکنم منظورم این عکس نیست این اتفاقی است که به وفور در گالری می افتد)
گاهی اوقات عنوان یک عکس خود گویای ذهنیتی است که عکاس از عکس خود داشته و عکس بعضی عکسها عنوانهایی دارد که نشان میدهد خود عکاس اصلا چیزی رو که ما از عکس ایشان برداشت میکنیم خود ایشان ندیده اند و یا منظورش نبوده است. برای همین فکر میکنم مقدمتا خود عکاس شرحی حتی مختصر در مورد عکس خود داشته باشد. این باعث میشود زیاد هم از موضوع خارج نشویم .
با سپاس
انوش
ویرایش توسط Anoosh-Em : Thursday 13 January 2011 در ساعت 13:32
کادر در سمت چپ و پشت سوژه اضافه است. به همین تناسب نصفه بودن پلاک برای من توجیهی ندارد. کمی جبجایی عکاس می توانست باعث مشخص شدن چراغ های دوردست و جذابیت بیشتر محیط به عنوان یک پرتره محیطی گردد. در حال خاضر قسمت بالای سمت راست کادر کاملاً تهی است.که با این جابجایی می توانستیم حد اقل یک چراغ در آن گوشه و یکی هم در دوردست داشته باشیم و ریتم و حرکت را بیشتر وارد کادر کنیم. با همین جابجایی پاپیون روی اتومبیل هم از حالت نصفه نیمه خارج و حضور عروس قوی تر می شد.
من با این پیشنهاد مخالفم
به نظرم کمکی به عکاس نمیکنیم (و هم به مخاطبان اثر) اگر بخواهیم خودش برای عکس شرحی را بنویسد. اگر میخواست در وبلاگ شخصیاش آن را نمایش بدهد بحث دیگری بود و شاید آنجا بهتر باشد شرحی هم برای مخاطباش (چه خاص و چه عام) بیان دارد ولی در جاهایی که در معرض نقد اثری قرار میگیرد که تعداد مخاطبین (در سطوح مختلف) زیادتری دارد بهتر این است که بگذاریم تاویلهای متفاوتی (چه نزدیک به ذهن هنرمند و چه دور از نگاه او) از اثر بیان شود تا هم برای مخاطبهای دیگر خوراک باشد و هم برای پدیدآورندهی اثر.
شنیدن نظرهای مختلف شیرینی و آموزشهای کمنظیری دارد که به نظر من با شرح عکاس زیر عکس این حلاوت و درس از بین میرود.
اتفاقا لازم نیست که عکاس چیزی بگوید. الزاما لازم نیست برداشت شما از عکس با منظور عکاس یکی باشد. اینطور بگویم که ارزش عکس به این نیست که برداشت مخاطب و هدف عکاسی یکی باشد. اصلا ممکن است عکاس، هدفی نداشته و یا فی البداهه عکسی گرفته باشد. این مساله نه از ارزش عکسش کم میکند و نه راه را برای نقد آن میبندد.
یاسین جان من با برخی قسمتهای حرف شما موافقم. اما همانطور که گفتم هدف عکاس در این بین کمترین اهمیت را دارد. بخصوص در چنین عکسی.
همچنین، درست است که میتوان با تغییر عکس، برداشتهای مختلفی داشت. اما دقت کنید که همان حظ بصری که شما نام بردید و همان ارزش ساختاری و مفهومی عکس، در یکی از این نسخه های عکس به اوج خود میرسد. این مساله بقیه روایتها را نفی نمی کند اما وجود اتوموبیل، شخص و ... در این عکس، ارزش بصری بیشتری نسبت به بقیه نسخه ها برای آن ایجاد می کند. دقت کنید که من اصلا داستانی برای عکس روایت نکردم. فقط گفتم یک داستان کاملا باز دارد و بیننده خود میتواند برداشت شخصی اش را داشته باشد.
درود
اگر خود ما جای یک عکاسی باشیم که اتفاقی دستمان روی دکمه شاتر رفته و عکسی ثبت کردیم
بعدا ببینیم عکسمان نقدهایی آنچنانی گرفته ! و تعاریفی شده که باید از کسی بخواهیم آن تعاریف را برای ما ترجمه کند ، در دل خود راجب به این نقد ها و نقاد چه فکر میکنیم؟!
انوش
اتفاقا لازم نیست که عکاس چیزی بگوید. الزاما لازم نیست برداشت شما از عکس با منظور عکاس یکی باشد. اینطور بگویم که ارزش عکس به این نیست که برداشت مخاطب و هدف عکاسی یکی باشد. اصلا ممکن است عکاس، هدفی نداشته و یا فی البداهه عکسی گرفته باشد. این مساله نه از ارزش عکسش کم میکند و نه راه را برای نقد آن میبندد.
در تکمیل صحبت آقای روشن :
در مورد نقادی و برداشت از آثار هنری . . . نظریات مختلف است دوستانی که علاقه دارند می توانند کمی به نوشته های فوکو، هایدگر (و در ادامه دریدا)یا خلاصه نظریاتشان مراجعه کنند.
برای ساده شدن و میانبر! اگر عبارت " مرگ مؤلف" یا "رولان باروت" را در گوگل جستجو کنید فکر می کنم به نتایج ساده و سریع الدرک!ی برسیم. البته اصل قضیه در باره آثار و متون ادبی مطرح شد اما به نظر من قابل بسط برای آثار مفهومی در تمام هنر ها است.
نقل از ایزر >>> Iser, 1975, S. 232"یک متنِ ادبی نه اشیا را به تصویر میکشد و نه آنها را می آفریند، بلکه در بهترین حالت، نمودی از واکنش
نسبت به اشیا ست که تشریح میشود. به همین علت ما عناصر بسیاری را در متن ادبی بازمیشناسیم که در
تجربهی ما نقش بازی میکنند. این عناصر منتها به گونهی دیگری درهمآمیختهاند؛ یعنی آنها یک جهان ظاهرا
آ شنا را به شکلِ خلاف آمد عادت میسازند. به همین علت، نیتِ یک متنِ ادبی با تجربهی ما کاملا همسان
نیست."
ویرایش توسط mreza1001 : Thursday 13 January 2011 در ساعت 14:08 دلیل: اضافه کردن منبع