نوشته اصلی توسط
armin_rahimian
... از حدود 50 مثال جز یکی دو مورد همه با لنز 150mm و 200mm و 300mm عکاسی شده. بیشتر بین 150 تا 310 میلیمتر است. البته نوع دوربین استفاده شده 4x5in است.
...بر اساس این کتاب دیدم که اکثر تصاویر با لنز 100-300 عکاسی می شود و به همین دلیل این نوع لنز رو انتخاب کردم...
سلام، سال نو رو به همهی دوستان تبریک میگم :)
گفتم بد نیست یادآوری کنم ۱۵۰ میلیمتر روی ۴ در ۵ اینچ معادل ۵۰ میلیمتر روی دوربینهای ۳۵ میلیمتر هست که میشه همون لنز نرمال. یعنی بیشتر عکسها با لنز نرمال گرفتهشدهاند. ۲۰۰ چیزی حدود ۷۰ میلیمتر و ۳۰۰ هم چیزی مشابه ۱۳۰ یا ۱۳۵ میلیمتر در سیستم ۳۵ خودمان است.
متاسفانه -همانطور که دوستان هم پیشتر اشاره کردند- سوالِ مطرحشدهی اولیه، بهکل ایراد دارد. درست مثل این است که یک نفر بپرسد میخواهم یک سری نقاشی بکشم، به نظر شما چه قلمویی بخرم؟
بیشک، آنکه نقاش است پیشاپیش میداند که چه لازم دارد و بهتر از آن میداند که اگر بهآنچه که لازم دارد دسترسی ندارد، چطور با امکانات موجود بهآن برسد -یا حداقل به آن نزدیک شود.
در مورد عمق میدان، در این فروم بسیار در مورد این موضوع بحث شدهاست. اینکه مفهوم آن چیست، چرا نسبی است و چگونه باید محاسبه کرد که به چه عمق میدانی نیاز داریم. ممکن است مطابق مثال دوست عزیزمان بخواهیم نیمرخ یک تلویزیون به کل «واضح» باشد. هیچ مشکلی نیست، تا جایی که Diffraction باعث افت کیفیت نشود دیافراگم لنز را میبندیم (و اکثر لنزها روی حداکثر بستگی پردهی دیافراگم مشکل خاصی ندارند - در ضمن سیستمهای Large Format لنزهایی با حداکثر دیافراگم f/64 هم دارند!) اما ممکن است حتی با این راهکار نیز به آنچه میخواستهایم نرسیم (کمبود وضوح در لبهها، افت کیفیت، کم بودن حداکثر بستگی پردهی دیافراگم لنز) اینجاست که محاسبات وارد عمل میشوند و اینجاست که باید با مفهوم CoC آشنایی داشت و باید ببینیم عکس قرار است در چه سایزی، با چه کیفیتی و از چه فاصلهای دیدهشود تا بتوانیم وضوح تصویر -که یک مفهوم نسبی است- برای قسمتهای مختلف عکس را به نسبت همهی تصویر محاسبهکنیم. من به شما قول میدهم برای یک چیزی مثل Bill Boardای اتوبانی با آن ارتفاع و اندازه، عکسی از نیمرخ یک تلویزیون که تمام کادر یک لنز ۵۰ میلیمتری روی یک دوربین فولفریم را پر کند، اگر با هر بستگی بالاتر از f/11 گرفته شود، بینهایت واضح است :) اما با توجه به مثال نقاش که زدم، بهنظرم بیش ازاین گفتن زیادهگویی است. بهتر است وقت بگذارید، جستجو کنید و خودتان تصمیمگیرندهی نهایی باشید.
ممنونم.
پ.ن.: بهنظر من حرفهای در یک کار، آن است که آن کار حرفهاش باشد. یعنی از راه یک شغل (حرفهی) خاص روزی کسب کند و زندگی کند. یعنی عکاس آتلیهی سرِکوچه یک عکاس حرفهای (Professional) است، چون حرفه (Profession) او عکاسی است. ممکن است بسیاری از افرادی که بهتر از او عکاسی میدانند همسایهاش باشند، اما چون عکاسی شغل اصلی آنها نیست، عکاس آماتور هستند. بابت همین تعریف هم استفاده از زوجِ متضاد حرفهای/مبتدی اشتباه است. البته، انتظار میرود یک نفر که یک حرفهی خاص دارد، علاوه بر اینکه تحصیلاتی مرتبط با حرفهاش دارد، بهخاطر درگیری «حیاتی» با آن حرفه، کم کم، متخصص رشتهی خودش شود...
این هم ابتدای مقالهی آمانور از
کد:
http://en.wikipedia.org/wiki/Amateur
Most commonly an amateur is understood to be someone who does something without pay or formal training. Conversely, a professional is someone who has received training in a particular area and who also makes a living from it. The word comes from French, and can be translated as "lover of", reflecting the amateur's motivation to work as a result of a love or passion for a particular activity.