دوستان
من هنوز متوجه پایه ی گفتگو و محوریت موضوع نشده ام!
طرح این پرسش که «عکس HDR ثبت واقعیت است یا فراتر از واقعیت رفتن؟» خود مستلزم این میباشد که نخست «واقعیت» را چون امری مطلق و معلوم، انگاشته باشیم.
و چگونه میتوان چنین کرد؟!
اگر معیار سنجش واقعیت برای ما گواهی چشمان ماست، به بیراهه رفته ایم.
فراموش نکنیم که چشمان ما به علت شکست نور در جو زمین، ستارگان را در جای راستین خود نمی بیند و این یک نمونه از هزاران خطای اوست.
هر یک از ما ماهیت رنگ و نور را بر طبق حساسیت و ظرفیت دستگاه بینایی خودمان ارزیابی میکنیم.
پس آنچه ما می بینیم واقعیت وجودی رنگها و نورهای جهان نیست.
بحث میتواند از این هم فلسفی تر شود و این پرسش سر برآورد که رنگ و نور در ذات خود چیست و چه میتواند باشد؟ (که من باوری به این «در ذات خود» ندارم).
اکنون دغدغه ی ما این نیست و پرداختن به این مقوله، کمکی به مسئله ی ما نمیکند.
مسئله ی ما این باید باشد که تنها بدانیم آنچه می بینیم واقعیت محض نیست و ثبت تصاویر در ذهن، میان انسان و انسان نیز دگرگونه است.
حتا یک انسان، تحت تأثیر حال و هوایی که دارد میتواند یک چشم انداز را هر بار به گونه ای دیگر ببیند.
و راستی که میتوان چون هراکلیتوس گفت که انسان نمیتواند دوبار در یک رودخانه، پای بگذارد، چرا که رودخانه برای بار دوم چیزی دیگر است و انسان نیز همان نیست که بار اول بود.
بنابراین میتوان گفت: هم رنگها و نورها هر لحظه چیزی دیگرند و هم چشم ما در هر لحظه بینشی دیگر دارد.
سرانجام اینکه واقعیتی در کار نیست و اگر هم بود رسالت هنر، شبیه سازی واقعیت نبود.
بر هنر اگر نام واقع گرایی هم بچسبانند، نمیتواند ماشین ثبت واقعیت بشود.
چرا که انسان، هنر را برای فرا رفتن و چیزی دیگر شدن میخواهد، نه در جا زدن و همان بودن و همان ماندن !
HDR هم یک نوع هنر است که انسان از راه آن میخواهد دریچه ای دیگر به روی بینایی خود بگشاید.
یک دریچه است میان هزاران دریچه و چشم انداز دیگر که اکنون هست و یا روزی پدید خواهد آمد.
آنچه که اهمیت دارد: نبستن هیچ یک از این دریچه هاست.
.