تفسیر مفهومی عکس - لطفا قبل از نمایش هر 1 عکس، 3 نظر در مورد عکس دیگران بدهید.

[arax30th]

سلام ...

این عکس هم خیلی جدید نیست، مال یکی دو ماه پیشه. خانم نافذ گفتن خوبه گفتم بفرستمش.

[tonino_baliardo]

2.خیلی قشنگه بنظرم جناب سرکارفرشی...به نظرم مراحل مرگ رو نشون میده..مخصوصا تو عکس سوم از سمت چپ(واقعا تو این یکی مرگ رو حس میکنم)...اما اگه تو دو عکس قبل یه آثاری کمی از حیات(یا بهتر بگم جون کندن) وجود می داشت بهتر بود به نظرم و اینکه عکس سوم از همه پایین تر قرار می گرفت...
عکسها رو تو یه شات گرفتید یا مونتاژه؟

[tonino_baliardo]

3.در مورد عکس خانم نافذ دوستان به لیوان اشاره کردند اما من دقیقا نمیدونم که ایشون می خواستند از عنصر لیوان استفاده کنن یا نه.من مبنا رو بر جواب منفی میگذارم..برداشتم با توجه به حالت محو اون شئ و همچنین خشک و پژمرده بودن برگها یک نوع بلند شدن روح از برگها و مرگ اونهاست(امشب همش نظرم رو مردن بود!)

اگه نظریه ی استفاده از عنصر لیوان رو مثبت فرض کنم(البته خانم نافذ گفتند قهوه هستش اگه آب می بود این مورد هم میتونست درست باشه) باز هم با توجه به نحوه ی برداشتن لیوان با اون سرعت و حالت غریب یه حس ظلم روا داشتن به گل و یه جور کشتن اون رو دارم(ای بابا منم امشب یه چیزیم میشه..)...با اینکه میدونم نظراتم خیلی مبتدیانه بود اما فقط سعی کردم احساسی رو که از عکس میگیرم بگم..

[sanaz]

3.در مورد عکس خانم نافذ دوستان به لیوان اشاره کردند اما من دقیقا نمیدونم که ایشون می خواستند از عنصر لیوان استفاده کنن یا نه.من مبنا رو بر جواب منفی میگذارم..برداشتم با توجه به حالت محو اون شئ و همچنین خشک و پژمرده بودن برگها یک نوع بلند شدن روح از برگها و مرگ اونهاست(امشب همش نظرم رو مردن بود!)

اگه نظریه ی استفاده از عنصر لیوان رو مثبت فرض کنم(البته خانم نافذ گفتند قهوه هستش اگه آب می بود این مورد هم میتونست درست باشه) باز هم با توجه به نحوه ی برداشتن لیوان با اون سرعت و حالت غریب یه حس ظلم روا داشتن به گل و یه جور کشتن اون رو دارم(ای بابا منم امشب یه چیزیم میشه..)...با اینکه میدونم نظراتم خیلی مبتدیانه بود اما فقط سعی کردم احساسی رو که از عکس میگیرم بگم..

ممنون از نظرات و برداشت های همگی دوستان عزیز، نظر شما خیلی به مفهوم ذهنی من نزدیک بود، گل خشک نمادی از انسان پژمرده دنیوی و چرخش لیوان نمادی از چرخش جهان برای به ثمر رساندن روح و بعد پرواز ابدی، قهوه نمادی از فال و سرنوشت انسان است که در خود می فشاردش،می چرخاند و تبخیرش می کند و عصاره جانش را در راه معشوق می گیرد( مفهومی که عرفا به آن می رسند) و انسان ،هم نظاره گر این ماجراست و هم دخیل در ماجرای عجیب حیات و سرنوشت خویش. هرچه شتاب می کنیم کمتر راه به شناخت کمال می بریم و در نهایت می خشکیم و فرو می ریزیم اما جهان هستی همچنان در چرخش است، و انسان چه بخواهد و نخواهد در این دایره به زوال می رسد. در این میان عده کمی به کمال می رسند.
این عکس اسمش بود " حکمت" متنی هم که زیر این عکس نوشته بودم مربوط به همین قضیه بود که دوباره می گذارم برای دوستانی که مایل هستند...

************
نادان و بیمناکم، چون حکمت و اندیشه ام اندک است...
فلسفه های دید من در تاریکی گم شده اند
هرچه شتاب می کنم، کمتر راه به جایی می برم
چیزهایی مرا در خود می فشرند که بی ارزش اند. من از ارزش حقیقی او ناکام مانده ام...
چقدر دشوار است زیستن، وقتی که نمی دانی و نمی دانی و نمی دانی ...

زمان چیست که من اینگونه آسان و آسوده در آن هستم؟
پاسخ، دیواری نامریی ست به امتداد من از هرسو...
من خواهم مرد. تو خواهی ماند. تو سرشار از من و همه، خواهی ماند و من تبخیر خواهم شد و خواهم بارید و خواهم فرو رفت و خواهم چرخید. من ِ بی من...

***********


در مورد آب به جای قهوه هم خیلی جالب بود برداشتتون! من اصلا به این قسمتش فکر نکرده بودم!

[arax30th]

2.خیلی قشنگه بنظرم جناب سرکارفرشی...به نظرم مراحل مرگ رو نشون میده..مخصوصا تو عکس سوم از سمت چپ(واقعا تو این یکی مرگ رو حس میکنم)...اما اگه تو دو عکس قبل یه آثاری کمی از حیات(یا بهتر بگم جون کندن) وجود می داشت بهتر بود به نظرم و اینکه عکس سوم از همه پایین تر قرار می گرفت...
عکسها رو تو یه شات گرفتید یا مونتاژه؟

سلام ...

ظاهرا خيلي دوست دارين عكس منو در حال جون كندن ببينين!!! (شوخي)

عكس رو هم تو يا شات گرفتم. فضا تاريك بود و تو هر مرحله با يه چراغ قوه صورت رو روشن مي كردم.

[tonino_baliardo]

سلام...

قهوه نمادی از فال و سرنوشت انسان است که در خود می فشاردش

4.البته فضای رنگی عکس به رنگ قهوه نزدیکه اما همونطور که متوجه شدید کسی به قهوه اشاره ای نکرد...به نظرم اگه یکم وجود این عنصر پررنگ تر(منظورم قابل مشاهده تر و قابل فهم تر )بود بهتر میشد به همچین نتایجی رسید..
البته خودم رو نمیگم چون شما گفته بودید که اون قهوه است و من فکرم به اونجا نرسید...

آراز جان ما که مرده اش رو دیدیم خوب جون کندنش هم میبینی ::
اما نگفتی برداشتم از عکس درست بوده یا نه(خیلی علاقه پیدا کردم یه همچین عکسی بگیرم)

[bf]

خانم نافذ پس واقعا عالي منظروتون رو منتقل کرديد ... اين تصوير جاي صحبت با فکر، با حس مخاطب ارتباط برقرار ميکنه که واقعا نکته بارزي است

وقتي اسم قهوه آورده شد من بي اختيار به ياد يک صحنه از فيلم ديگران the others افتادم، حتي فرم قرار گيري گلها هم بيشتر همان جو را براي من تداعي کرد

[tonino_baliardo]

فیلم قشنگی بود..که تازه آخرش میفهمی کل فیلم داشتی از زنده ها میترسیدی......

[arax30th]

سلام ...

مرده منو دیدین ؟!! به خدا هنوز زندم !!!

در مورد عکس منظور من این نبوده، خواستم جنبه های مختلف شخصیت یه شخص رو نشون بدم (در اینجا خودم!) که در بعضی نکات مشابهت دارن و در بعضی نکات اساسی نه. ولی برداشت مراحل مرگ هم برداشت جالبی بود، به فکر خودم نرسیده بود.

[bf]

جناب آراز، به نظر من اگر از زواياي مختلف تصوير ميگرفتيد بيشتر اون حس را منتقل ميکرد

من يک بار با اين تکنيک مثل کارتون لاکي لوک به سايه خودم شليک کردم : - )