نوزدهمین عکس:
M-1705.jpg
بدون هیچ شرحی، منتظر نقدهای دوستان هستیم...
نوزدهمین عکس:
M-1705.jpg
بدون هیچ شرحی، منتظر نقدهای دوستان هستیم...
آنقدر به این تصویرنگاه کردم و نگاه کردم تا آخر قاب زبان گشود ، آرامش و سکوت اولین دعوتنامه ای است که بعد از اندکی تامل از محیط به
دستم میرسد. از بین اجزای تصویر خط حائل دنیا و رویا را بیشتر دوست دارم و حضور انسان ها بر لبه همین خط ، آنی این سوی خط و آنی آن
سو . در ظاهر کنار هم و شاید در واقع در دو دنیای مختلف .همگونی نور زمین و لحظات ، زمان خاصی را برای ثبت اثر تداعی نمیکند و گپ و
گفتی فارغ از بعد زمان را برایم ترسیم میکند.
درختان ... آنها که هستند؛ اجازه دهید دست نخورده بپذیریمشان.
FD master
با سلام
عکس زیباییست
فضای منفی حاکم بر تصویر باعث ایجاد عمق و احساس و درک عمیقتر یک احساس است.
ضمن اینکه با قرارگیری صحیح سوژه در کادر در کنار فضای منفی تمرکز فراوانی را بر روی سوژه اصلی شاهدیم.
انتقال احساس تنهایی (غیر از سوژه اصلی سوژه انسانی دیگری در دورها هم نیست) بدلیل حالت واید عکس موفق است و حرفهایی که فقط در تنهاییهامان میتوانیم بگوییم.
سیاه وسفید یا خاکستری بودن حس نوستالژیک را همچنان تقویت کرده است آنچه که در خاطر میماند گاه رنگی نیست.
و اینکه مرزی بین زمین و آسمان نیست حالت معلق بودن در این فضای گفتگو را به همراه دارد.
کاش بیشتر میدانستم
جناب دکتر درود بر شمابا سلام
عکس زیباییست
فضای منفی حاکم بر تصویر باعث ایجاد عمق و احساس و درک عمیقتر یک احساس است.
ضمن اینکه با قرارگیری صحیح سوژه در کادر در کنار فضای منفی تمرکز فراوانی را بر روی سوژه اصلی شاهدیم.
میشه کمی بیشتر درباره ی فضای منفی ای که دربارش صحبت فرمودید توضیح بدید ؟ در مورد القای احساس تنهایی هم به نظر می رسه آنچه عکس قصد بیانش رو داره ، هم نشینی و تعامل و پیوند میان افراد باشه ؛ خوشحال می شم اگر در این مورد هم توضیح بیشتری در خصوص دیدگاهتون ارایه بفرمایید .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
سلام
منظور از فضای منفی(negative space) فضای خالی اطراف سوژه است که شامل بخش روشن عکس است. فکر کنم اصطلاحی رایج باشد.
منظور از تنهایی هم تنهایی و خلوت این دو فرد است همانطور که بعدا ذکر شده:در این فضای گفتگو
بسیاری از افراد بدنبال تنهایی هستند نه با خود بلکه با یک دوست همنشین و....
ویرایش توسط Madjidm : Saturday 2 July 2011 در ساعت 10:36
سلام
فضایی سرد و رنگ باخته که حتی با وجود انسان و درخت باز هم گرمایی در کار نیست. ارتباط نه چندان دوستانه دو انسان نقطه ثقل است ولی گویا قرار نیست اتفاق مثبتی رخ دهد.
چینش نامنظم درختان - اشکال غیر هندسی - کادربندی و در کل پیش زمینه تصویر همه و همه خبر از حس پریشانی و تشتت افکار انسان های موجود در صحنه را می دهد.
تلاش عکاس برای انتقال احساس موجود در تصویر قابل تقدیر است اما برای ایجاد توازن و تمرکز بیشتر بر روی سوژه اصلی (حتی با وجود فضای منفی) بازنگری در ترکیب بندی و انتخاب زاویه عکاسی ضروری به نظر می رسد.
درود
مدت زيادي گذشت تا بتوانم ميان عکس و ديدگانم ارتباطي منطقي بيابم . در نگاه اول ، حضور دو انسان مذکور در اين ثبت برايم حسّ هم نشيني و دوستي ميان افراد را القا کرد ؛ اين حس همواره تاکنون برايم تداعي گر فضاي مثبت بوده است . منتها ، عمق و تاکيد بر اين احساس نتوانست حضوری طولانی مدت در افکارم ایفا کند ؛ چرا که يکي از دوستان به بار منفي در عکس اشاره فرمود . از آن لحظه تاکنون در اين انديشه ام که چگونه چنين حسي مي تواند از اين عکس برداشت شود ... آيا گستردگي سطح تک کنتراست آسمان (آن هم با رنگ منفي خاکستري) توانسته تا اين حد ، به تخريب ديگر عوامل مثبت بپردازد ؟ آيا همنشینی طبیعی درختان (جدای از هم نشینی انسان) برای تقویت این حسّ مثبت ناکافی بوده ؟ و بسیاری سوالات دیگر که به شدت افکار دو سویه ام را پریشان کرده است ...
به شخصه با همه ی این اوصاف ، معتقدم فضای این عکس چه حامل بار مثبت باشد و چه منفی ، توانسته به تمام قدرت ، ذهن مخاطب را به چالشی اساسی بکشد . شاید مبسوط کردن این چالش ها در بندهای آتی بتواند به سوالاتی که مطرح شد ، پاسخی درخور داده یا حداقل ما را به نتیجه گیری کلی برساند .
در حیطه ی عناصر انسانی گرچه هر دو بسیار به هم نزدیکند و نگاهشان نیز یک کرانه ی مشخص را نشانه رفته است ، ولیکن آن برداشت قطعی که برای تایید همه ی جانبه ی فضای مثبت در میان این دو عنصر لازم است ، دیده نمی شود ؛ در واقع بیننده می ماند که دوستی را باور کند یا قهر و جدایی را ...
عناصر طبیعی نیز همین حالت را دارند ؛ درختان بی خزان همواره نمادی برای تقویت فضای مثبت و بیان مفاهیمی چون رویش ، هم زیستی ، صبر و بی ادعایی به شمار می رفته اند . با این حال سهم و ترس آسمان انگار توانسته با جدا کردن یکایک این عناصر از هم ، احساس مثبت را قویاٌ به حاشیه براند .
تنها یک عنصر دیگر می ماند که بسیار مرا کنجکاو کرده ؛ در دوردست ها ، همان جا که نگاه هر دو تن به سویش جهت گرفته است ، انگار دریا و آب است . جزییات اندک و رنگ بندی یکسان با آسمان مانع از آن شده تا بتوانم بر وجود این عنصر –یعنی دریا- مهر تایید بزنم ... منتها اگر واقعا دریایی در کار باشد ، می تواند بسیاری از فرضیات و بندها و برداشت های پیشین را تغییر دهد . دریا اگر در دوردست واقع شود ، مایه ی آرامش است . این آرامش و شستشوی ذهنی که به دنبال خود ، عناصر و مفهوم طبیعی شان را دگرگون ساخته ، به غایت می تواند از سهم منفی آسمان و نیز از بُعد منفی عناصر انسانی بکاهد .
آسمان ؛ همان گونه که پیشتر گفته شد ، توانسته میان سوژه های انسانی و گیاهی فاصله انداخته و باری منفی تلقین کند . اگر دریایی در کار باشد ، می تواند اولا جای آسمان را در میان درختان پر کرده و به جای غبار و ترس ، بذر نمناک رویش بر بالین درختان بپاشد . و ثانیا می تواند به افکار آن دو تن که نگاهشان به سویش نشانه رفته ، حسّ مثبت آرامش القا کند .
در مقام جمع بندی ، اگر در دور دست ها ، دریا باشد ، فضا و مفهوم این برداشت را کاملا مثبت ارزیابی می کنم . اما اگر بر خلاف آن چه حدس زده شد ، دریایی نباشد ، فضا به شدت در میان تفکرات مثبت و منفی به چالش کشیده می شود . در هر صورت ، من این ثبت را چه در بُعد مثبت و چه در بُعد چالش برانگیز ، اثری شایسته یافتم و آن را بیان مفاهیم متفاوت و متفکرانه ، حائز تقدیر می دانم .
با آرزوی بهترین ها
پسر پارسی
پی نوشت : خوشحال می شوم اگر وجود یا عدم وجود دریا مشخص شود تا بتوانیم جمع بندی و جهت گیری دقیق تری داشته باشیم .
نظر کاملا شخصی است...
من این عکس رو نپسندیدم. به نظر من درختها و انسانها به عنوان دو سوژه حاکم بر عکس تحت تاثیر همدیگر و قاب کلی اثر هیچکدام فرصت عرض اندام پیدا نکرده اند. نه میشود بر درختان تمرکز کرد و نه انسانهای عکس انقدر قدرتمندند که نگاه را هدایت کنند. آسمان هم حرفی برای گفتن ندارد. شاید تنها موفقیت عکس در حس سکون است و بی صدایی حاکم برآن....
Back for Good
با سلام و درود بر جناب روشن و عکاس عزیز
شرح عکس: یک عکس سیاه و سفید!!!!! در ارتفاعات خارج از شهر و دو انسان مشغول گفتگو هستند.
عکاس به نوعی در کادر بندی افقی به ترکیب بندی طلایی نزدیک شده است. کانون و هدف عکس خود را دو انسان در حال گفتگو قرار داده همچنین به نظر می رسد عکاس تمایل داشته است که با استفاده از ریتم و حرکت درختان در عمق و پرسپکتیو بر هدف اولیه خود تاکید مضاعفی داشته باشد.
سوال اینست که آیا عکاس در این تاکید مضاعف موفق شده یا خیر؟؟ نظر بنده اینست که خیر، زیرا:
1- محل عکاسی : خود عکس نشان دهنده اینست که درختان بدون نظارت برنامه ریزی شده ای رشد کرده اند و در ضمن به صورت پراکنده، که عملا امکان برنامه ریزی برای استفاده از چینش درختان در کادر با بهره گیری از ریتم و تکرار درختان و حرکت در پرسپکتیو را غیر ممکن می سازد. البته این فضا امکان دیگری را برای عکاس فراهم می سازد که به نظر نمی رسد مورد نظر عکاس بوده باشد وآن بکر بودن است.
2- زاویه دوربین عکاس: در حال حاضر زاویه دوربین عکاس و خط افق و دو انسان و درختان در یک راستا هستند ، که سبب یکسان شدن ارزش تصویری درخت و انسان شده و همین از ارزش تصویری هدف کاسته است.اگر عکاس خط افق را به سمت بالاتر حرکت می داد به نظر می رسد که ارزش تصویری انسان ها بیشتر از دیگر عناصر تصویر می شد زیرا فضای منفی بالای عکس امکان این عمل را به عکاس می داد.
در ادامه چند نکته در مورد متن عکس :
-وجود شهر در پس زمینه عکس و این جدا افتادگی این محل از ازدحام و شلوغی های شهر این امکان را به عکاس می دهد که از تقابل این دو استفاده کند اما این مورد باید هدفمند و با ارداه در عکس نمود داشته باشد تا اتفاقی......
- وجود فضای منفی زیاد آسمان که در این کادر و زاویه دوربین به هدف عکاس کمکی نمی کند.
- عدم وجود سفید خالص: گرچه از کل فضا و کادر عکس نزدیک دو سوم، به آسمان اختصاص یافته است اما به خاطر عدم وجود سفید خالص در عکس ، این عکس فضای بسته وگرفته و سردی را به مخاطب القاء می کند.
- دو انسان : یکی بر روی میز نشسته و و نفر دوم به صورت دست به سینه در مقابل او ایستاده.... این دو نوع فیگور به هیچ وجه تداعی کننده دو دلداده نیست.
- فضای گرفته و نوع فیگور فرد ایستاده در تقابل با محیط بکر( البته اگر با اغماض از صندلی و میز فلزی چشم پوشی کنیم) است گویا که مسائل شهر نشینی و معضلات آن ، انسان را در خود طبیعت نیز رها نمی کند و در مقابل همگام شدن انسان با طبیعت می ایستد...
مورد دیگری که به نظرم جای بحث داره بر خلاف نظر بعضی از دوستان که پایان عکاسی فشار دادن دکمه شاتر می دونند به نظرم مرحله پس از تولید هم خیلی مهم و ضروری است. البته این ویرایش رو در کمترین زمان انجام دادم البته با در نظر یک روایت داشتن روایت. منظور بنده ویرایش هدفمند است.
M-1705 copy+.jpg
نتیجه گیری بنده : این عکس، یک عکس ثبت لحظه از یک سفر است و به نظر نمی آید که هماهنگ شده باشد و عکاس با استفاده از بینش خود و دیدگاه زیبا شناختی خود به سرعت یک لحظه گذرا را پایدار ساخته است.
پ.ن: هدف از ویرایش عکس قصد جسارت به عکس عکاس عزیز نبوده بلکه با توجه به مسائلی و نظراتی که در فروم جاریست به نظرم این تاپیک و محل نقد عکس هاست محل مناسبی برای مطرح کردن این مطلب آمد که ویرایش عکس ، می تواند عنصر جدایی ناپذیر یک عکس محسوب گردد و با چند برش و ادیت مفهوم عکس اولیه تغییر کند.
پ.ن:بنده دریا ندیدم شهر دیدم ، این مورد هم می تواند جزو نقاط مثبت باشه یا منفی؟؟
با تشکر
ویرایش توسط radioheadz : Sunday 3 July 2011 در ساعت 00:23
خراب رفاقت آنم که جان دهد در بهر دوست ... خط و خال لغو بر در نهاده و بی آرزوست
درود
تا کنون 19 عکس در تاپیک نقد عکس به نمایش در آمده و مورد نقد قرار گرفته اما تغییر خاصی در نوع نقد نویسی دوستان (و از جمله خودم) به وحود نیامده اکثر نقدها به دلایلی (مثلا چون جناب روشن عکس رو انتخاب کرده یا صاحب اثر را می شناسیم و نمی خواهیم باعث رنجش او شویم یا ...) نقد نبوده وتمجید از عکس گرفته شده و اینکه چه نکات مثبتی در عکس هست (یا حتی نیست و ما خودمون نکته مثبت درش پیدا می کنیم) بوده.
نکته دیگر اینکه نقدها خود نقد نمی شوند و در حد نظری که گفته می شود و تشکری چند زیر پست باقی می ماند و تمام تا عکس بعدی! و عکاس هم تنها نظاره گر و خواننده نظرات دوستان هست و ....
امیدوارم ازین پست به بعد روال نقدها پیشرفتی بهتر از فبل داشته باشه. و برای شروع...
این عکس در کوهسار در غرب تهران گرفته شده در یک روز خلوت وسط هفته و خود من هم برای عکاسی پرتره از یکی از دوستان به اونجا رفته بودم . بعد از عکاسی توجهم به این دو نفر جلب شد که با اینکه خیلی وقت بود اونجا بودند ولی به هم نزدیک نمیشدند و فاصله خودشون رو نگه می داشتند (حالا راحت تر میشه نقد کرد...) من هم یک کادر ساده بستم و شات رو زدم .....
سکوت شاید ولی آرامش تنها چیزی بود که اونجا نبود و اینکه خط دنیا و رویا از کجای عکس پیداست ؟ یک آسمان سرد و خاکستری ؟آرامش و سکوت اولین دعوتنامه ای است که بعد از اندکی تامل از محیط به
دستم میرسد. از بین اجزای تصویر خط حائل دنیا و رویا را بیشتر دوست دارم
آیا برای عکسی که فقط چند لحظه فرصت گرفتنش رو داشتم (با توجه به حرکت سوژه و حساس شدنشان به من عکاس) میشد در محیط گشت وگذار کرد و بعد به آن دو پوزهای مختلف را پیشنهاد کرد؟اما برای ایجاد توازن و تمرکز بیشتر بر روی سوژه اصلی (حتی با وجود فضای منفی) بازنگری در ترکیب بندی و انتخاب زاویه عکاسی ضروری به نظر می رسد.
ممنون از نظر خوبتون اما شما هم مثل منتقدانی که مونالیزا را مونالیزا کردند به نکاتی اشاره کردید و مفاهیمی پیدا کردید که بعد از خواندن نقد شما گفتم اینقدر خوب بوده و من نمیدونستم ;) ! و اینکه دریایی در کار نیست و من هم تنها به ثبت حس آن لحظه بین آن دو نفر فکر می کردم.به شخصه با همه ی این اوصاف ، معتقدم فضای این عکس چه حامل بار مثبت باشد و چه منفی ، توانسته به تمام قدرت ، ذهن مخاطب را به چالشی اساسی بکشد . شاید مبسوط کردن این چالش ها در بندهای آتی بتواند به سوالاتی که مطرح شد ، پاسخی درخور داده یا حداقل ما را به نتیجه گیری کلی برساند .
در حیطه ی عناصر انسانی گرچه هر دو بسیار به هم نزدیکند و نگاهشان نیز یک کرانه ی مشخص را نشانه رفته است ، ولیکن آن برداشت قطعی که برای تایید همه ی جانبه ی فضای مثبت در میان این دو عنصر لازم است ، دیده نمی شود ؛ در واقع بیننده می ماند که دوستی را باور کند یا قهر و جدایی را
در مقام جمع بندی ، اگر در دور دست ها ، دریا باشد ، فضا و مفهوم این برداشت را کاملا مثبت ارزیابی می کنم . اما اگر بر خلاف آن چه حدس زده شد ، دریایی نباشد ، فضا به شدت در میان تفکرات مثبت و منفی به چالش کشیده می شود . در هر صورت ، من این ثبت را چه در بُعد مثبت و چه در بُعد چالش برانگیز ، اثری شایسته یافتم و آن را بیان مفاهیم متفاوت و متفکرانه ، حائز تقدیر می دانم .
...
آیا ادیت شما لحظه گذارا بودن عکس را و حس عکس را با یک عکس مفهومی کلیشه ای که بارها دیدیم عوض نکرده ؟(همان طور که خودتون اشاره کردید.)هدف از ویرایش عکس قصد جسارت به عکس عکاس عزیز نبوده بلکه با توجه به مسائلی و نظراتی که در فروم جاریست به نظرم این تاپیک و محل نقد عکس هاست محل مناسبی برای مطرح کردن این مطلب آمد که ویرایش عکس ، می تواند عنصر جدایی ناپذیر یک عکس محسوب گردد و با چند برش و ادیت مفهوم عکس اولیه تغییر کند.
البته نقد زیبایی داشتید.
باز هم میگم هدف پیشرفت نقد نویسی و نگاه به عکس است و از همه دوستان برای نظرات خوبشون تشکر می کنم.