بنظر من دانستن چارچوب ها خوب است اما محدود در این زمینه زیاد جالب نیست من تقریبا با نظرات دکتر موافق صرفا برای دانستن چارچوب ها ولی عدول از آنها را یک اشتباه نمیدانم بلکه یک باید است .... کی از نکاتی که شدیدا با آن مخالفم این متن است
مطالبی که گفته شد تنها نظر تاریکخانه دیجیتال بود. مانند همیشه منتظر دریافت نظرات شما هستیم. چنانچه انتقادی راجع به این مطلب دارید می توانید از طریق darkroom at akkasee.com باما تماس بگیرید تا مطالب عنوان شده با عنوان نظرات خوانندگان، در تکمیل این مطلب منتشر گردد
در اینجا ذکر یک نکته بسیار اهمیت دارد: هر چند پردازش عکس ابزار مهم و موثری برای خلاقیت و انتقال احساس و منظور عکاس است ، اما نباید فراموش کرد که احساس اصلی و منظور غایی، در همان لحظه عکس گرفتن نهفته است و پردازش عکس در واقع ابزاری است برای شکل دادن به آن احساس. پس نباید فکر کنیم که بازی با پیکسلها، جای خالی آن احساس، آن قصد و آن لحظه پر خواهد شد.
چرا باید این نتیجه گیری باشد ... بنظر من یک فرد این حق برایش محفوظ است که لحظه ثبت ویرایش آنگونه که میاندیشد یا دوست دارد ثبت کند. یا ویرایش کند . خاطرم هست یکی از عکاسان خوب فوتو دات نت اصلا بطور حسی ویرایش میکند خودش میگوید خیلی از ایده ها ضمن ویرایش به ذهنش خطور میکند...
نهایت با بیان چارچوب هایی که دکتر روشن معرفی کردند برای دانستن حدود ها کاملا موافقم ولی حرکت در همین چارچوب ها را زیاد پسندیده نمیدانم یک فرد آنگونه که دوست دارد میبایست ثبت کند ویرایش کند فکر کند بیان کند و .....
دانستن این موارد یک پسندیده و باید است
مرحله آماده سازی
مرحله ویرایشهای کلی
مرحله ویرایشهای ناحیهای
مرحله ویرایشهای خلاق
مرحله تهیه خروجی و چاپ
یا مواردی دیگر که میتواند اضافه بر آن باشد.... تا یک فرد بداند از ابتدا تا انتهای کار ثبت هایش را برای چه مواردی آماده میکند کامپیوتر دیزاین یا پرینت یا هر یا دیگری ..... و در کل کارهایش هدفمند باشد و از ابتدا تا انتها مسیر برایش شفاف باشد ...ولی برای هیچ کدام حد و حدودی متصور نیست یا محدودیتی اینکه یک فرد چگونه ویرایش کند به مفهوم آنست که چگونه فکر کند...
مگر سفارش کاری در میان باشد به سلیقه مشتری یا تقاضا بازار که بحثی است جدا ....
سلام
در این مورد زیاد بحث شده اما خوب نظرات متفاوتی وجود داره.
در مورد سئوال 0 و1 لازمه عکاسی دیجیتال هست و فکر نمیکنم کسی با این قضیه مشکل داشته باشه.
در مورد سئال 2 خوب از این مرحله ما وارد معقوله خلاقیت میشیم که اصلا چیز بدی نیست اما باید مواضب بود که به عکس صدمه ای وارد نشه.به قول معروف بعضی افراد می خواند براش خط چشم بکشند بدتر میزنند چشم و چارش هم کور میکنند.
بعضی اوقات اصلا لازم نیست که همه این مراحل به روی عکس انجام بشه.معمولا عکسانی که با ابزای چون فتو شاپ اشنا میشن دوست دارن که حسابی باهاش بازی کنند و اون لذت پست پروسس باعث میشه که خیلی اوقات فراتر از اون چیزی که هست پیش برن.خوب امروز ما حق انتخاب های فراوانی داریم انواع فیلترها و ابزارهای ویرایشی.من این حق رو میدم که حسابی بررسی کنیم و یاد بگریم (طرف صحبتم با عکاسان اماتور هست)اما همیشه باید مواضب باشیم که اسیبی به عکس وارد نکنیم.
مثلا همین عکس دوستمون اقا رضا.ایشون به اعتقاد من ویرایش خوبی رو انجام ندادند صرف نظر از موارد زیبا شناسی عکس ایشون در چند منطقه از عکس بافت رو از بین بردن که چه بروی وب و چه در چاپ کاملا مشهود هستند.کاملا در پایین عکس و اسمان
در مورد سئول 3 چه دلیلی داره که جزئیات برجسته بشن.این سئوال خیلی کلی هست.باید دید هدف چیست ایا اون چیزی که شما به عنوان زیبایی نام میبرید اصلا زیبا هست و...
سئوال 4 خوب باز این سئوال کلی هست باید نمونه کار دید و هدف عکاس یا اون مقصدی که مد نظر داشته رو شنید بعد میشه صحبت کرد که ایا عکاس موفق بوده یا خیر.
سئوال 6 به اعتقاد من هست.چرا نباید باشه؟
سئوال 7 هر عکسی هر اثر هنری در هر سبکی ارزش و جایگاه خودش رو داره.
سئوال 8 فکر نمیکنم.
سئوال 9 فکر میکنم این سئوال یک مقدار اف تاپیک هست در مورد 2 سالانه بحث زیاد شده.
سئوال 10 تو دنیای هنر امروز اون Outcome یا اثر نهایی هست که مهمه و قضاوت میشه نه را ه رسیدن بهش. اما مثلما اگر اثاری از fake بودن درش دیده بشه ارزشش رو کم میکنه.
سئوال 11 این سئوال رو باید عکاسان قدیمی جواب بدن.اما نقاش و عکاسی هر کدوم دنیای متفاوتی هستند.بعضی از نقاشها سعی می کنند نقاشیشون رو مثل دنیای واقعیت نشون بدن یا به تعبیری شبیح به عکس.خوب اونها یک بوم سفید جلوشون هست و از 0 شروع میکنند.اما عکاس اون واقیت جلوش هست از 0 شروع نمیکنه.به اعتقاد من اون عکسی که شبیه به نقاشی هست هیچ وقت ارزش یک نقاشی رو برای من نداره به همون دلیلی که گفتم و فقط خودش رو از اون اسالتش دور کرده.
سئوال 12 خوب برداشت هر کسی از هر موضوعی بستگی به سواد اون شخص در اون زمینه تجربه اون شخص و درکش داره.به تور مثال من که عکاسی و ویرایش رو چند ماه هست که شروع کردم نمی تونم بگم اره این ویرایش من صلیقه ای هست و مثلا جناب روشن اشتباه میکنند بلخره به صحبتهای اون کسانی که در این زمینه تجربه دارن گوش کرد مسلما اون شخصی که تجربه بیشتری داره چشمش تربیت شده عکس بیشتری دیده بیشتر ویرایش کرده و....
اما یک عده هستند که از 24 ساعت 20 ساعتش رو در رویا و خیالات خودشون سیر می کنند.
به هر حال این نظرات شخصی من هست شاید هم اشتباه
مهرداد
نظرات دوستان را اشتباه نمی دانم. هدفم از همه این صحبتها فقط یک نکته است : اینکه همیشه ویرایشهای شدید برای عکس جواب نمیدهد. گاهی برخی عکسها را نباید زیاد دستکاری کرد. و این چیزی نیست که سلیقهای باشد.
در راستای ارزو بر جوانان عیب نیست
ممنونم از جواب
قبل از اینکه جلوتر بریم بیایید یک بررسی روی عکسی که جناب "رضا فدای حسینی" ویرایش کردند بیندازیم و سلایق خودمون رو هم در مورد عکس بیان کنیم
عکس اول و بدون ویرایش موجب میشه گردش چشم من به صورت زیر باشه:
اولین چیزی که در عکس نظر من رو جلب میکنه درخته و بعد چون هیچ چیز خاص دیگه ای نظر من رو جلب نمیکنه ( رنگ ها همه خاکستری اند ) به همین دلیل به نقطه ای در پشت ابرها که نور خورشید از اونجا میاد , میرسم. و گردش چشم من متوقف میشه
به هر نقطه دیگه که نگاه کنم در نهایت چشم من روی این دو نقطه کشیده میشه
اما به عکس دوم که ویرایش شده است میرسم:
در عکس دوم هم باز درخت نقطه ابتدایی گردش چشم منه
اما ابری که حالا به خاطر ویرایش برجسته شده , دارای یک خط سیر مشخص شده و خودش رو از بقیه قسمت های عکس جدا کرده . یعنی چشم من ناخواسته رد ابر رو میگیره و با اون همراه میشه. یعنی از نقطه 2 به نقطه سه
و سپس باز هم طبق تغییر مسیر ابرها به نقطه 4 میرسه
اما در نقطه 4 اتفاق جالبی رخ میده . یکی حضور درخت کوچکی است که در عکس اول دور از نظر بوده و دیگری افزایش اشباع رنگ به عنوان توقف گاه چشم من
از نظر من عکس دوم اگر ویرایش خوبی نباشه حداقل منطق بهتری در اجزای تصویر ایجاد کرده و چشم نواز تر شده . حالا چه این ویرایش خواسته باشد چه ناخواسته
البته این نظر منه . شاید هر کس عکس رو به گونه ای دیگه ببینه و قضاوت کنه
==========
اما در مورد ویرایش های عکس
بسیار بسیار افرادی رو سراغ داریم که عکس رو در حد یک کار گرافیکی در میارن اما آثار آنها هنوز هم چشم نواز است
بسیار افرادی رو میشناسیم که کارشان اصلا تبدیل عکس به نقاشی است و اتفاقا پول خوبی هم میگیرند ( مقصودم پول نیست بلکه مقصودم استقبالی است که از آثار این اشخاص میشه )
فکر میکنم نام خانم Fay Sirkus در جهان امروز به اندازه کافی بزرگ باشه تا با هنرش بیشتر آشنا بشیم
و خب به طبع افراد زیادی رو خواهیم یافت که ویرایش میکنند اما ویرایش اونها چیز دندانگیری از آب در نمیاد
و چه بیشتر افرادی که ویرایش میکنند اما اگر نکنند بهتر است ( خودم رو میگم )
اینها دلیل محکمی برای رد یا قبول ویرایش های معمولی تا خاص نیست
هر عکسی هم قابلیت رسیدن به سطح بالای ویرایش رو نداره. آرایش و پیرایش ما معمولا متناسب با اجزای عکس صورت میگیره
بارها شده که من عکسی رو میگیرم و به چند نوع مختلف اون رو ویرایش میکنم. گاهی یک ویرایش ساده . گاهی هم یک ویرایش متفاوت با حقیقت. و البته که هر دو ویرایش رو به همراه عکس اصلی نگه میدارم
اما اینها مهم نیست . آنچه که من در ویرایش عکسم جستجو میکنم رسیدن به حسی است که دوست دارم به اون برسم و این حس من در غم و شادی متفاوت خواهد بود
اما اونچه که سعی کردم در تمام این سال ها به اون برسم ( و نرسیدم ) , توانایی پیاده کردن چیزی بود که دوست داشتم.
معتقدم در هنر (بلکه در هر کاری حتی پینه دوزی ) هر کس باید راهش رو پیدا کنه.
روزی که ونگوک تابلو هاش رو میکشید چه بسیار آدمایی که اون رو به جهت نوع کشیدن قلمو بر بوم مسخره میکردند . و شاید اگر خود نقاش هم فقط به کشیدن یک تابلو بسنده میکرد و از کشیدن ( حداقل به آن سبک ) دست میکشید , نامش اینگونه باقی نمیماند
بسیار آدم هایی رو میشناسم که ویرایشی روی عکس انجام نمیدند اما چاپ متفاوتی رو برای به تصویر کشیدن عکسشان انتخاب میکنند. این هم یک نوع ویرایش است
مگر چاپ روی کاغذ متالیک چیز جدیدی رو بوجود نمیاره ؟
این ها همه راه های بیان هستند
اونچه که باعث میشه ما یک کار رو از بین دیگر کارهای هنری انتخاب کنیم در حقیقت به علت مقایسه ما است با چیزهایی که قبلا دیدیم و تجربه کردیم وگرنه تکنیک و سبک و علم در هنر , در هر لحظه تغییر پذیره
سلام
همیشه ادیت عکس بیشتر از خود عکاسی برام جذاب بوده ! حالا چرا ؟ نمیدونم ؟
عکس اصلی :
ویرایش پیشنهادی :
البته یک مقدار خارج از موضوع تاپیک هست اما گفتم نظرم رو در مورد این قسمت از صحبتهاتون بگم.
باید دید اون کسی که داره یک کار رو مقایسه میکنه چه کسیست.معمولا افراد معمولی به اون روشی که شما فرمودین به یک کار نگاه میکنند و امتیاز میدن اما یک کارشناس یا داور یا نقاد نمیتونه به این شکل به یک کار نگاه کنه.ببینید هنر یک زبان هست یک راه ارتباط خوب هر زبانی یک سری الفبای خاص خودش رو داره شما باید انها رو بدونید.نمیدونم در مورد رنگ دونستن هارمونی کمپوزیشن بلانس وزن بصریPlacement کنتراست مثلا ما بیشتر از 10 مورد متفاوت کنتراست داریم و ...خیلی چیزهای دیگر.
مثلا اگر شما یک کاری رو برای اولین بار ببینید چون تا حالا شبیهش رو ندیدید نمیتونید بگید خوب این خیلی خوب هست یا بد.
تازه دونستن اون الفبا هم کافی نیست.شما احتیاج دارید به یک درکی از اون مسائل برسید که مستلزم زمان هست.
بهر حال صحبت در این موارد زیاد هست که شاید از حوصله اینجا خارج باشه و با چند کلمه و جمله نشه کل مفهوم رو منعقد کرد.
مهرداد
خوشحالم که بحث ادامه پیدا کرده است و انشالله سایر دوستان هم نظراتشان را بفرمایند.
اما راجع به صحبتی که فرمودید چند مساله حائز اهمیت است. به عبارت دیگر مباحث جدیدی مطرح شد که افتراق آنها برای نتیجهگیری از این بحث لازم است.
1- یکی نکاتی بود که راجع به ارزشگذاری آثار هنری گفته شد و اینکه معیار این ارزشمندی توانایی انتقال حس هنرمند است و نباید آن را با قوانین دست و پاگیر محدود کرد. مشخصا، این نظریه اکسپرسیونیستی در ارزیابی هنری است و طرفداران بسیاری دارد. و در مقابل این نظریه، نظریات فرمالیستی، ابزارگرایی، واقع گرایی و ... وجود دارد که هریک در دنیای هنر جای خود را دارند و طرفداران خود را. پس نمی توان این نظریه را یک بحث مطلق دانست. باید در ارزیابی خود متذکر شد که " من از این دیدگاه مشغول ارزشگذاری هستم" و در مقابل دیدگاههای دیگر را نیز وجود دارند.
اگر عکسهای من را دیده باشید، خود من با توجه به نوع عکاسیام، طرفدار همین نظریه هستم: اینکه بتوانم با هر وسیله ای که در اختیارم است احساس و قصد خود را از عکس به بیننده نشان بدهم. در این راه، ابزار مهم نیست بلکه نتیجه کار اهمیت دارد که آیا موفق شده ام یا خیر. بنابراین صرف استفاده از یک ابزار (در اینجا ویرایش) باعث ارزشمندی عکس نمی شود بلکه معیار، موفق بودن من در آن هدف ذکر شده است.
2- در بحث ویرایش عکس سطوح مختلف وجود دارد. سطوح اولیه و مهم در این مسیر، ویرایشهای واجب برای عکس هستند. ویرایشهایی که خود بهتر بر آن واقفید و شامل اصلاح کنتراست و روشنایی و اصلاح عیوب عکس میشود. بحثی که اینجا مطرح می شود این است که آیا همینها هم همیشه الزامی هستند. به نظر من هر چند در اکثر موارد همین ویرایشهای اولیه الزامی هستند اما استثنا هم وجود دارد. شاید یک عکس با کنتراست کم، برای انتقال قصد عکاس مناسبتر باشد. اما در بسیاری موارد این ویرایشها لازم هستند و به بهبود عکس، هم از جهت تکنیکی و هم از جهت زیباشناختی کمک میکنند. به طور مثال همان عکس رضا عزیز را اگر فقط با همین ویرایشهای اولیه در نظر بگیریم، (چیزی که در آن سلیقه، نقش زیادی ندارد)، چنین چیزی خواهد شد:
عکس اولیه
عکس ویرایش شده
(عکسها را با اندازه بزرگ ببینید)
در این مرحله اول ویرایش مشخص است که اصلاح تون عکس صورت گرفته و چون گسترش تونال عکس به گونهای بوده که شاید با روشهای معمول باعث حذف اطلاعات می شده، اصلاح بیشتر در تونهای میانی متمرکز شده است.
اما مراحل بعد دیگر کاملا نامحدود و بدون مرز هستند. نمونه هایش در عکسهایی که دوستان در پستهای قبلی گذاشتند، دیده میشود که کاملا سلیقهای و بسته به هدف مورد نظر انجام میگیرد. ارزیابی در این مرحله دیگر کاملا تکنیکی نخواهد بود بلکه بسیاری مسائل را باید در نظر گرفت.
3- مطالبی در مورد ارزیابی عکس ویرایش شده آقا رضا فرمودید. نوع این ارزیابی کاملا تکنیکی و براساس اصول ترکیببندی عکس بود. اما چرا در پایان فرمودید که این فقط نظر شماست؟ این جمله پایانی را باید در هنگام ارزیابی اکسپرسیونیستی عکس میفرمودید و نه موقع بررسی تکنیکی. بررسی تکنیکی بر اساس یک سری اصول مشخص و مورد قبول صورت میگیرد و دیگر سلیقهای نیست. اگر بخواهیم آن عکس ویرایش شده را از این منظر بررسی کنیم باید بدانیم که نقطه، خط و سطح همگی در این نوع ارزیابی اهمیت دارند و هر یک در عکس دارای وزن خاصی هستند. اگر در عکس ویرایش شده سطح وسیعی را با وزن زیاد از دست دهیم آیا میتوان آن را با چند نقطه که کنتراستشان بیشتر شده، جایگزین کنیم و ارزش کمپوزیسیون عکس را بیشتر بدانیم؟
من چه روشی رو گفتم؟ چون فکر میکنم در این باره اصلا صحبتی نکردممعمولا افراد معمولی به اون روشی که شما فرمودین به یک کار نگاه میکنند و امتیاز میدن
اما هنر برای خواص و هنر برای عوام * گرچه شاید هر دو یک راه متفاوتی رو طی کنند اما در سطح بالاتر هر دو به هم خواهند رسید. یعنی یک اثر هنری موفق , اثری است که هم روی مردم عادی و هم روی یک کارشناس ( گرچه از جنبه های متفاوت ) تاثیر گذار باشه .
چیزی که مشخص و واضح است اینکه حتی کارشناس مربوطه نیز تنها با مقایسه آثار مشابه قادر به رد یا قبول یک اثر است. یعنی برای یک کارشناس اشراف داشتن به مسائل هنری زمان خودش و نیز دوره های گذشته یک "باید" است . درحالی که یک فرد عادی نیازی به این باید ندارد و طبق حس یا کششی که به یک اثر پیدا میکنه دست به انتخاب میزنه
خلق یک اثر هنری , با قضاوت روی یک اثر هنری تا حدود زیادی متفاوت است
مثلا کسی مانندحافظ موقع شعر گفتن , هیچ وقت اینگونه فکر نکرده که من باید شعری بگم که در اون سه تا جناس تام وجود داشته باشه و دو تا ایهام و در مصرع بعد هم جناس قلب داشته باشم . گرچه شاعر بر تمام این موارد آشنا بوده و اشراف اون به این قضیه باعث شده تا حتی در سخن گفتن عادی نیز به طور ناخودآگاه از واژه ها و ترکیبات موزون استفاده کنه
اما کسی که به قضاوت مینشینه شاید هرگز قادر نباشد که شعری ولو در پائین ترین سطح شعر حافظ بگه . اما با مقایسه بین اشعار و شناخت ترکیبات و سخنان موزون و وزن و قافیه و تدبر در دوره های ادبی و شعری گذشته ( که به جهت مقایسه شاید تبدیل به قانون شده ) میتونه تا حدودی ( نه همیشه ) یک شعر خوب رو چه از جهت معنا و چه از جهت ظاهر و کلمات تشخیص بده
خب اینها که بدیهیات بوده
منتها مشکل از جایی آغاز میشه که حتی در بین چندین و چند کارشناس خبره که هر کدام با انواع و اقسام جنبه های هنرمربوطه آشنا هستند هم , برای رد یا قبول یک اثر اختلاف پیش میاد
خب حالا به نظر شما چرا چنین اختلافی پیش میاد. آیا قوانینی که یکی یاد گرفته با قوانینی که دیگری یاد گرفته متفاوت بوده ؟ یا اینکه حتی این دو کارشناس هم دارای درک متفاوتی از آنچه دیدند و یاد گرفتند, هستند؟
=========
* : هنر برای عوام و هنر برای خواص و هنر برای هنر موضوعاتی هستند که میشه ساعت ها در مورد اون بحث کرد و به نتیجه نرسید. در این بین تنها هنر برای هنر است که برای بسیاری پذیرفته شده نیست . ولی دو موضوع دیگر هر دو موافق و مخالف زیادی دارند. به هر حال
متاع کفر و دین بی مشتری نیست - گروهی آن گروهی این پسندند
شما جزو کدام دسته اید؟