گفتگوی بی..بی-سی فارسی با مسعود حسینی (عکاس افغانی برنده جایزه پولیتزر امسال)
کد:
http://www.bbc.co.uk/persian/tvandradio/2012/06/120604_hardtalk_massoud_hosseini.shtml
بخشی از گفتگو:
این عکس الان برای شما این طوری خاطره بد را تداعی می کند و شما را منقلب می کند، یا این که قبل از این که این جایزه را بگیرید هم این عکس همان اثر را روی شما گذاشت؟
در هر صورت این اثر را بر من داشت، حتی حالا هم آن اثر را دارد. من به آن ویدئو و به آن فایلی که آن عکس ها هست هیچ وقت دوباره مراجعه نمی کنم، برای من یک مقدار مشکل است. حتی وقتی که مجبور بودم آن را به جایزه بزرگ "ورلد پرس فتو"، عکاسی خبری در هلند، نشان بدهم خودم نگاه نمی کردم. تصویر آن بر روی پرده بود و با دستم توضیح می دادم، تلاش می کردم به آن نگاه نکنم. خیلی مشکل است، حالا هم این اثر را روی من دارد. من هیچ وقت فکر نمی کردم، حتی تا دو هفته بعد از این واقعه هم فکر نمی کردم که من صاحب هیچ جایزه ای از این عکس شوم، چه در "ورلد پرس فتو" و چه در "پولیتزر".
آن لحظه ای که شما گفتید من آمده ام برای همین کار که اینها را ثبت بکنم، یعنی آن حسی که آن لحظه داشتید یک حس شغلی و حرفه ای بود، یعنی حرفه شما ایجاب می کرد که این کار را بکنید، و رفتید این کار را کردید. حالا که بعد به آن نگاه می کنید فکر می کنید که مثلا برای ترانه و خانواده اش کاری انجام داده اید؟
کار من درواقع نشان دادن همان صحبت و دردی است که مردم می خواهند دیگران ببینند. اگر ما تصور کنیم که همه ما جزیی از یک بدن هستیم، خوب این عضو از بدن در حالت بسیار درد شدیدی است اما هیچ کس حس نمی کند. این همیشه یک احساس تاریخی مردم افغانستان بوده است که فکر می کنند که مردم در دنیا دردشان را حس نمی کنند. من بعد از این بودم (دنبال این بودم)، یعنی یک حسگر بودم که این درد را به مردم منتقل کنم، و این وظیفه من بود و این کاری بود که باید می کردم.
ترانه درواقع زخمی شد، برادر خودش را از دست داد، بسیاری از هم بازی هایش که در یک خانه زندگی می کردند در یک لحظه از بین رفتند، مادرش خون آلود، خواهر خردش (کوچکش) به شدت مجروح شده بود که آنها حتی در آن لحظه فکر می کردند او مرده است. این صحنه بسیار وحشتناکی بود، درد بسیار عظیمی بود که آنها می کشیدند. من درواقع با عکسم و با کارم فریاد آنها را انتقال دادم، برای آنها صدا شدم، برای آنها گلو شدم. من آن درد را انتقال دادم، بر من خیلی سخت بود، بر ترانه هم خیلی سخت بود. ولی مهم ترین عکس العملی که پدر ترانه بر من داشت، بعد از این واقعه که او را دیدم، این بود که از من تشکر کرد. من خودم هم فکر نمی کردم چنین چیزی امکان داشته بشود.