جنازه سرباز ایرانی در نزدیکی بصره
جنازه سرباز ایرانی در نزدیکی بصره
حمید قاسمی
این عکس یادگار روزهای ماست. عکسی که همیشه بی نام عکاس دیدیمش. و بی نامی از شهدایش.
احمد دهقان، نویسنده کتاب سفر به گرای 270درجه در توضیح این عکس - به عنوان شاهد عینی این تصویر- می گوید:
عکس مربوط است به 21 دی ماه سال 65، سومین روز عملیات کربلای پنج در شلمچه، وقتی که گروهی از نیروهای ایرانی در محاصره نیروهای عراقی گیر افتاده بودند. توی یکی از سنگرها، عباس حصیبی (شهید سمت چپ در عکس) و علی شاه آبادی (شهید سمت راست که یکی از سمینوف چی های دسته ادوات بوده)، کنار هم نشسته بودند که تیر سمینوف عراقی می خورد به سر حصیبی و رد می کند، می خورد به سر دومی. سر حصیبی را باند پیچی کرده بودند ... عکس را هم رضا احمدی با دوربین علی شاه آبادی گرفته ...
یادِ شهدای 8 سال دفاع مقدس گرامی باد. برای شادی روح این سرافرازان، فاتحه ای قرائت فرمائید.
Nikon D90 l 18-105 l 105f2.8 l 50 f1.8D l SB700
ایشان علی شاه آبادی از بستگان اینجانب میباشد که یادش به خیر بچگی چند باری که میهمانی خونشون رفتیم و بازیهایی که با هم میکردیم . ایشان به همراه برادرش امیر شهید شدند و تا چند وقت پیش هم مفقود الاثر بودند . اتفاقا دو هفته پیش مراسم ختم پدر گرامیشان در سه راه آذری بود.
یادشان گرامی باد
بله و متاسفانه اسم این شهید رو چیز های دیگر هم می نوسند. برادرش امیر شاه آبادی اا (برادر کوچکتر که بعد از شهادت امیر اول به دنیا آمده) از دوستان خوب بنده بود که مدتی است گمش کردم. اتفاقاً ساعتی که توی عکس دست این شهید است به عنوان یادگاری دست ایشون بود. نگاتیو عکس رو هم یکی از این سازمان ها ازشون گرفته بود و دیگه پس نداده اند.ایشان علی شاه آبادی از بستگان اینجانب میباشد که یادش به خیر بچگی چند باری که میهمانی خونشون رفتیم و بازیهایی که با هم میکردیم . ایشان به همراه برادرش امیر شهید شدند و تا چند وقت پیش هم مفقود الاثر بودند . اتفاقا دو هفته پیش مراسم ختم پدر گرامیشان در سه راه آذری بود.
یادشان گرامی باد
همانطور که میبینید چهره آنقدر حالت آرامی دارد که با توجه به مفقود بودن بدن با وجود شاهدان عینی مادرشان قلباً باور نمی کرد که علی شهید شده است.
از فوت آقای شاه آبادی بی خبر بودم. اگر تلفن امیر رو دارید برای پیام بگذارید.
تا حدودی با شما موافقم آقای آقاجانی
اما باید در نظر داشت عنوان تاپیک به طور کامل دربرگیرندۀ عکسهایی نیست که صرفاً در بین عکاسان دنیا شناخته شده است.
فکر میکنم دوستان خوب است اگر عکسی تاریخی از ایران را میگذارند و فکر میکنند اتفاق خاصی در آن نهفته است، کمی تأمل کنند. برخی تصور میکنند این تاپیک مرور تاریخ به واسطه عکسهاست. در صورتی که قرار است عکسهای معروف قرار گیرد نه عکسهای مُعَرِف!
به عنوان مثال این عکس:
1.jpg
یک عکس معروف است برای ایرانیان (حتی برای مردم عادی)، بدون آنکه نام شهید را بدانند یا عکاس را و این موضوع مرهون خود سوژه و کادربندی خوب است که یک عکس ماندگار ساخته! حتی اگر کسی نداند این تصویر مربوط به جنگ کجاست با ویژگیهای خوبی که دارد در خاطر میماند.
داریوشخان فکر میکنم بهتر است تاپیک محدود به عکسهای جهانی نباشد اما قبول دارم باید از عکسهایی که صرفاً جنبۀ تاریخنگاری دارند و بیشتر برای بیان رویدادهای سیاسی مهماند و چیزی در باب عکاسی برای گفتن ندارند اجتناب کرد چون هیچکس اینجا قصد ندارد تاریخ را بنگارد.
.
این عکس دلخراش برنده جایزه پولیتزر شد
عکس دلخراشی هست اگر دوستانی هستند که باعث ناراحتیشون میشه خواهشن نبینند
مسعود حسینی عکاس افغان برنده جایزه پولیتزر در بخش عکاسی اخبار فوری شد.
به گزارش خبرآنلاین، دانشگاه کلمبیا روز دوشنبه برندگان جوایز پولیتزر ۲۰۱۲ را اعلام کرد. جایزه بخش عکاسی اخبار فوری به مسعود حسینی عکاس افغان رسید که در عکس خود واکنش دختری کوچک به یک بمبگذاری انتحاری را ثبت کرده است.
این انفجار پارسال در روز عاشورا در مسجد حضرت ابوالفضل(ع) شهر کابل روی داد و بیش از ۷۰ کشته بر جا گذاشت. این دختر کوچک که ترانه اکبری نام دارد، هفت عضو خانواده خود را در این انفجار از دست داد. ۹ نفر دیگر از اعضاء خانواده او زخمی شدند. برگزارکنندگان جوایز پولیتزر عکس حسینی را «غمانگیز» توصیف کردند.
حسینی برای خبرگزاری فرانسه کار میکند. او اهل کابل است، اما در ایران بزرگ شده است. حسینی سال ۲۰۰۲ به کشورش بازگشت.
IMAGE634702763755806311.jpg
آف تاپیک
با دیدن پست بالا، یاد ایــن کلیپ افتادم. :|
پ.ن:البته قصد مقایسه و یا قضاوت ندارم.
بله
همون کلیپ مسخره و لوس برای کسانی که دراز کشیدن رو کاناپه تو خونه و میگن لنگش کن!
فیلم عکاس جنگ که در باره جیمز نچوی است را حتما دیده اید. 5 بار برنده جایزه روبرت کاپا و دهها جایزه دیگر. شاید از بیرون جای ایشان بودن خیلی با حال به نظر برسد اما با نگاه به چهره او میفهمید که چه رنجی را با دیدن چنین فجایعی تحمل کرده است. یک جمله معروفی در این فیلم دارد که هر گز از ذهنم پاک نمیشود:
The worst thing is to feel that as a photographer I am benefiting from someone else's tragedy. This idea haunts me. It is something I have to reckon with every day because I know that if I ever allow genuine compassion to be overtaken by personal ambition I will have sold my soul.
خلاصه اش اینکه:
بدترین احساسی که به عنوان یک عکاس با آن روبرو هستم این است که از مصایبی که بر دیگران وارد میشود نفع ببرم. این فکر برایم دردآور است. هم روز در ذهنم به آن فکر میکنم چرا که میدانم آن لحظه ای که اجازه دهم جاه طلبی های شخصی ام جای احساس هم دردی ام را بگیرد زمانی است که روحم را فروخته ام.
و همینطور:
I attempt to become as totally responsible to the subject as I possibly can. The act of being an outsider aiming a camera can be a violation of humanity. The only way I can justify my role is to have respect for the other person's predicament. The extent to which I do that is the extent to which I become accepted by the other, and to that extent I can accept myself.