اشتباه یا غیر اشتباه نظرشان همین است و محترم و کسی نمیتواند اشکالی بر آنها بگیرد ,باریاون عده اشتباه می کنند، افکت های لنزها و فیلترها، همچون کنتراست و حذف انعکاس پلاریزه، زاویه دید لنز های الترا واید، بوکه لنز های سریع و ... خصوصیات جدا نشدنی عکاسی است. این عکس را در تاریکی هوا، با ایزوی بالای دوربین می توان فریز کرد و در همان زمان می توان با حساسیت پایین تر و دیاف بسته تر به افکت مشابه رسید. در روز هم می توانند در نظر بگیرند که لنزی بوده است با دیاف 1000!
عرض میکنم نمیشود قربان
زیرا که در تاریکی هوا شرایط نوری مشابهی در دسترس نخواهد بود ایزوهای بالا در نور کم مشکل خاص خود را به همراه خواهد داشت(نویز و افت داینامیک رنج) به حدی که خروجی شما ممکن است حتی به درد وب هم نخورد. رنگ را فراموش نکید انچه عکس را می سازد و رنگها را نور است....
دیاف بسته یا حساسیت پایین یک تعبیر کلی است ,بسته تا چه حد به چه میزان ؟
باشد که دیاف های بسته(تر) مشکلات خاص خودشان را دارند(دیفراکشن و افت شارپنس) مگر شما تا چه مقدار میتوانید دیاف لنز خود را ببندید؟ (اگر در مورد دیاف 1000 مصر هستید که بحثی نمیتوانیم داشته باشیم)
خلاصه اینکه شتر سواری دلا دلا نمیشه
نمیتوان به هر بهانه ای مسایل فنی و تکنیکی را نادیده گرفت زیرا که جزیی از عکاسی هست....
از نظر من هیچ چیز غیر طبیعی ای وجود نداره بکله خیلی هم عالیست چون این محو شدگی حرکت آب رو نشون میده و هنگام عکاسی در صحنه وجود داشته. ولی اگر محو شدن آب با فوتوشاپ ایجاد میشد در صورتیکه کاملا طبیعی بود از ارزش عکس کم میکرد چون دستکاری در عکس محسوب میشه. حالا اگر عکاس مربوطه عکس رو جایی ارائه بده و این مورد رو ذکر نکنه وجدان درد میگیره و میمیره!
جدای از شوخی دقیقا بحث سر پرتقال فروشه که پیدا نمیشه! هیچ خط قرمز دقیقی وجود نداره و اینقدر این مسائل گسترده هست که برای هر چیزی میشه مثال نقض اون رو هم آورد. دقیقا این بحث مثل همون عکسیست که تو تاپیک عکس هفته داشتیم. فرض کنید یک انار در وسط صحنه هست و بک گراند اون کاملا با فوتوشاپ به صورت خطی بلار شده و یک پنینگ بسیار زیبا ایجاد شده. آیا ارزش این عکس (در صورتیکه اون رو عکس بدونیم) با عکسی که یک عکاس با حرکت دوربین گرفته یکیست؟!
جدای از این مسائل لطفا در مورد نوشته ای که روی این عکس اضافه کردی توضیح بده؟ بر اساس چه منبعی این مورد رو ذکر کردی؟
di-B56P.jpg
اتفاقا برای من هم جای سوال است که اگر منظور از طبیعی و مستند ، آنگونه است که در عالم محسوسات می بینیم ، تکلیف مواردی که خارج از حوزه احساس ماست چه می شود ؟
اخیرا مطلبی در این مورد می خواندم بدین مضمون که: نوع برداشت ما از طبیعت و عکس طبیعت به نوعی تابعی از تفکراتمان در مورد نقش بشر در محیط اطراف و میزان آن است. تصور می کنم در این مقوله به سادگی نتوان به وحدت نظر و رویه رسید، اما آنگونه که پیداست گذر زمان باعث پذیرش بعضی از دخالتهای (بخوانید پیشرفت) بشری شده است.
حالا مرز این توانستنها و در نظر گرفتنها تا کجاست؟
موقع عرضه آن فیلترها هم بحث فراوان بوده ، کلا هر تغییری در هر مقوله ای با حدی از مقاومت و اکراه همراه بوده است ، هنوز هم که هنوز است بعضی از عکاسان، دیجیتال را قبول ندارند ! هر چند به قول شما اشتباه می کنند و هر چند منافع حاصل از بازار و تولیدکنندگان در اغلب موارد به طور ضمنی حق را به اکثریت داده است و ... ولی نباید از حق گذشت که بیشتر تولیدات بشری به نوعی ملهم از همین طبیعتی بوده که بشر به دلخواه خود درصدد تغییر ، زیباتر جلوه دادن و بازآفرینی آن با معیارهای خودش است.
باید پذیرفت که به هزار و یک دلیل، هیچ وقت آنچه ما می بینیم با آنچه دوربین ثبت می کند ، یکسان نخواهد بود ، اما تلاشمان را می کنیم! تا که قبول افتد و چه در نظر آید .
اصغـرمحمـدی
سلام
- مطمئنا کاربرانی که حداقل یک سال در این تالار بودهاند، دیگر شکی در اهمیت پردازش و ویرایش عکس ندارند. در واقع بحث اخیر، چیزی فراتر از بحث معمول پردازش، آری یا نه است. آن بحث قدیمی مدتهاست که در بین کاربران این تالار حل شده است.
- من جزو کسانی هستم که عکسهایم را تا حد زیادی ویرایش میکنم. یعنی دیگر از حد اصلاح رنگ و روشنایی میگذرد. در بسیاری از موارد که اولین مشاهدهگر عکسهایم ( یعنی همسرم) عکسها را میبینید، زبان به اعتراض میگشاید که این عکس اصلا شباهتی به صحنه ای که دیدیم، ندارد. که البته این اعتراض برای من دو نتیجه را دارد. که عکس من اصلا نمی تواند به عنوان یک عکس مستند یا علمی کاربرد داشته باشد و دوم اینکه این اعتراض تاثیری در جریان کاری من ندارد. چون هدفم چیز دیگری است.
- اما علت اصلی همه این بحثها که سابقه طویلی در تاریخ عکاسی دارد چیست؟ مطمئنا علت اصلی رابطه واقعیت با عکاسی است. اگر تاریخ عکاسی و هنر را مطالعه کنید، خواهید دید که برخی از جریانها عکس را آینه واقعیت میدانستند و این آینه را بدون زنگار می خواستند و برخی عقیده داشتند که هدف عکس صرفا تهیه یک کپی از واقعیت نیست بلکه عکس، یک تفسیر از واقعیت است. یعنی دیدن واقعیت از دریچه عکس. که این تعریف دوم، دست هنرمند را بسیار باز خواهد گذاشت.
- من خیلی به مرزبندی ژانرهای عکاسی عقیده ندارم. که مثلا در فلان ژانر باید چنین کرد و در آن یکی نباید. علت هم مشخص است: گستردگی معیارها و شاخصها و تعریفها آنقدر زیاد است که اصلا نمیتوان نسخه دقیقی پیچید. در همین بحث هم شاهدهای فراوانی بود که واقعا نمیشد، با اطمینان صدور حکم کرد. نمیتوان عکاسی طبیعت را محصور در مرزی نمود و تکلیفش را به سادگی روشن کرد. طبیعت تعریفی فراتر از یک جمله ساده دارد. اصلا وقتی فکر کنیم، چه تعریفی میتوان از طبیعت ارائه کرد که جامع و مانع باشد. وقتی نمیتوان چیزی را به سادگی تعریف کرد و وقتی مدیومی که می خواهد رابطه خود را با این امر ناواضح معین کند، خود دچار تعاریف گوناگونی است، چگونه میتوان به همین راحتی چیزی را به عنوان عکاسی طبیعت تعریف کنیم و مرز سختی به دور آن بکشیم.
مطمئنا وقتی هدف، تهیه یک تصویر علمی/مستند باشد، قضیه واضح است و بحثی در آن نیست ( البته تفریبا. چون همین جنبه را هم اگر بشکافیم، کلی اما و اگر در آن پیدا می شود)، اما وقتی چنین هدفی در الویت نباشد، دیگر بسیار سخت است که بخواهیم مرزهای دقیقی بین ژانرهای عکاسی بکشیم و آنها را مانند تاپیکهای این فروم از هم جدا کنیم. اصلا این نامگذاریهای تاپیکهای عکسهای فروم، خود یکی از ضعفهای فروم است.
- حال کمی از دورتر به مساله بنگریم. اصلا چرا با این تعاریف، عکس واقعی معتبرتر از عکس غیرواقعی باشد؟ این اعتبار از کجا می آید؟ از مخاطب؟ بخاطر چه؟ بخاطر قضاوتش؟ آیا با صحبتهای فوق هر عکسی نیازمند امر واقع است؟ یا اصلا، نمیتوان در عکس، قسمتی از واقعیت را گنجاند؟ یا نمیتوان گفت برخورد هر هنرمند با امر واقع ممکن است متفاوت باشد؟
- من فقط میخواهم بگویم که این بحث خیلی سرراست نیست. نمی توان حکم کلی داد. به همان علت هم نباید از همدیگر ناراحت شویم. در ذهنمان باید همواره جایی اضافه بگذاریم برای سایر احتمالاتی که نمیدانیم. برای تفکری که ممکن است بسادگی به آن نرسیم. همه چیز در تجربه یا احساس ما وجود ندارد که بتوان همه چیز را با آن معیارها محک بزنیم و تکلیف خود و دیگران را روشن کنیم. با همین پاراگراف آخر، تکلیف صحبتهای من نیز مشخص است.
من فقط میخواهم بگویم که این بحث خیلی سرراست نیست. نمی توان حکم کلی داد. به همان علت هم نباید از همدیگر ناراحت شویم.
خدا خیرت بده دکتر
آقای سعادت صحبت بر رد شدن این عکس در ژانر طبیعت به دلیل محوی آب بود، نه دیفرکشن و شارپنس و رنگ و نور و گستره داینامیک رنج ... مثال ها هم کمی با بزرگنمایی گفته شد تا منظور را برسانم ...
منظور من به این بود که می توان به جلوه های گوناگون رسید و چون این جلوه ها حاصل از خصوصیات لنر و دوربین است نمی توان نافی آن شد. مگر در طبیعت بوکه داریم؟ مگر در طبیعت چشم ما پرش یک قطره آبی را که در 1/1000 ثانیه فریز شده است را می بیند؟ و و و ...
از منظر دیگر آن چه که می بینیم، با حقیقت موجود هم می تواند متفاوت باشد! بگذریم ...حالا مرز این توانستنها و در نظر گرفتنها تا کجاست؟
موقع عرضه آن فیلترها هم بحث فراوان بوده ، کلا هر تغییری در هر مقوله ای با حدی از مقاومت و اکراه همراه بوده است ، هنوز هم که هنوز است بعضی از عکاسان، دیجیتال را قبول ندارند ! هر چند به قول شما اشتباه می کنند و هر چند منافع حاصل از بازار و تولیدکنندگان در اغلب موارد به طور ضمنی حق را به اکثریت داده است و ... ولی نباید از حق گذشت که بیشتر تولیدات بشری به نوعی ملهم از همین طبیعتی بوده که بشر به دلخواه خود درصدد تغییر ، زیباتر جلوه دادن و بازآفرینی آن با معیارهای خودش است.
باید پذیرفت که به هزار و یک دلیل، هیچ وقت آنچه ما می بینیم با آنچه دوربین ثبت می کند ، یکسان نخواهد بود ، اما تلاشمان را می کنیم! تا که قبول افتد و چه در نظر آید .
عکاس هنرمند است یا ثبت کننده؟ (درست 150 سال پیش بیست و شش هنرمند بیانه ای علیه هر نوع نگرش هنری به عکاسی امضا کردند. آیا هنوز هم نباید به عکاسی نگرش هنری داشت؟)
آیا هنرمند خالق اثر محسوب می شود و هیچ تعهدی به جز به اثرش ندارد یا بایستی متعهد به رعایت ضوابط دنیای خارج از اثرش باشد؟ آیا ارزش هنری یک اثر را بایستی بر اساس دنیائی که هنرمند در اثرش خلق کرده ارزیابی کرد؟
آیا قانونی وجود دارد که "هنر عکاسی" را از سایر هنرها جدا کند و آن را در الزامات دیگری محصور کند؟
آیا در سایر هنرها (اگر عکاسی را هم هنر بدانیم) حدی برای دست کاری هنرمند در هنگام خلق اثر هنری اش وجود دارد؟ آیا این که گاو در "گوئرنیکا" عیناً شبیه گاو در دنیای خارج از اثر نیست نقصی برای پیکاسو محسوب می شود؟
آیا ارزش هنری آثار سزان یا ون گوگ (که کپی نعل به نعل دنیای خارج نیستند) کمتر از آثار کمال الملک است؟
تقسیم بندی عکاسی به حیطه ها (ژانرها)ی مختلف ارزشی ذاتی به آثار عکاسی می دهد یا صرفاً قراردادهائی با تعاریف نه چندان قاطع و واضح است؟ آیا ممکن است اگر عکسی بر چسب مثلاً "منظره" بخورد از نظر هنری بی ارزش یا اشتباه قلمداد شود و بدون آن برچسب " ارزشمند" یا "درست" تلقی شود؟
اگر سزان نقاشی ای با عنوان "جادهای روبروی کوه سن ویکتوار" میکشد و در آن نور و پرسپکتیو و رنگ ها و ... را دست کاری می کند کار "اشتباه" انجام داده؟ یا برعکسش در "این یک پیپ نیست" رنه ماگریت؟
ویرایش توسط Dariush Chegini : Thursday 8 March 2012 در ساعت 10:23
حد و مرز ويرايش كجاست؟
هیچکدام اشتباه نیست . اشتباه جایی است که دروغ در کار باشد . یعنی اینکه کسی با دستکاری بخواهد از عکسی به عنوان سند استفاده کند . به معنای بهتر افکار عمومی را فریب دهد.
مثلن در دادگاه و یا در جشنواره های هنری .
مثلن شخصی عکسی دست ساز از یک گرگ دست آموز را به عنوان عکس حیات وحش جا بزند . یا با بازسازی صحنه ای قلابی خلق کند برای سندسازی . به ویژه در عکاسی خبری و ژورنالیسم .
اما در جایگاه اثر هنری هیچ حد و مرزی نیست . اتفاقن بسیاری از سبکها و ژانرها و قالب های جدید در خطور کردن از قالبها و سبکها و ژانرهای قبلی ، پدید آمده اند . هر جا که بخواهیم ذهن انسان رو محدود به محدوده ای کنیم ، باید گفت که پایان رشد تمدن بشری فرا رسیده است . ( البته در واقعیت هرگز چنین نخواهد شد ، چرا که انسان در ذات خود آزادی خواه است و در سخت ترین شرایط مبارزینی میکوشند تا مرزها را بشکنند و تاریخ پر است از چنین همانندهایی )
در نهایت یکی زمان و گذشت آن تعیین میکند که کدام قالبها و نوآوری ها ماندگار و اساسی هستند و کدام امواجی زودگذر و فانی . و تا حد زیادی به قضاوت آیندگان بستگی دارد .
مثلن هرگز برخورد معاصرین با خلق مونالیزا با برخورد کنونی ما با این اثر شاخص هنری یکسان نبوده .
اگر چنین بود ، هرگز لازم نبود که ون گوگ در فقر و تنگدستی بمیرد !
اما در حال حاضر و برای ارزشیابی پارامترهای مشخصی وجود دارد که از طریق آنها میتوان ارزش یک اثر هنری را ارزیابی کرد . فارغ از سلیقه ها و شرایط و ....
که میتوان آنها رو مورد بحث و بررسی قرار داد .
پ.ن : در مورد عکس آقای سعادت ( عکس دریا و ابرهای ایشان ) من هرگز احساس فریب نکردم . چرا که هنرمند سعی نکرده که این مکان را جای مشخصی مثلن در فلان جا ، جا بزند . بلکه هدف او فقط ثبت و خلق زیبایی چشم نوازی بوده حاصل از تلفیق عناصر طبیعی برای ایجاد حظ بصری و احساس آرامش و لذت . حالا شاید کسی هم این مکان را بشناسد و بگوید که این جا هرگز اینطور نبوده . به نظرم مهم نیست . چند نفر این را میدانند ؟ و کلن دانستن این موضوع چه تاثیری در احساس و تاثیر یاد شده دارد ؟
حالا اگر از این عکس بخواهند در جای دیگری ( مثلن بررسی های زیست محیطی استفاده کنند ) چرا . قطعا انتخاب نادرستی خواهد بود ، زیرا که این عکس برای این کار خلق نشده است و اعتبار علمی جغرافیایی ندارد ( قرار هم نبوده داشته باشد ) . اما به عنوان یک اثر هنری ، هدف عکاس و تلاش او چیز دیگری بوده است ( که اشاره شد )
ویرایش توسط کوروش : Friday 9 March 2012 در ساعت 03:09