#7015
عکس خوبیه اما...
خیلی وقته دوره ی عکاسی پیکتورئالیستی گذشته...
خوشبختم؛ تو با منی، لبخندتو از من نگیر
عشق من؛ تا با همیم دلشورۀ رفتن نگیر
از نظر من دورهی هیچ چیزی به طور مطلق نگذشته. ایشان قرار نیست ثابتکنند عکاسی هنره. ضمن اینکه شباهت عکسهاشون به نقاشی و کادربندیهای اون نه تنها کهنه و دمده نیست بلکه در اغلب موارد زیباست. خیلی دربند تاریخها نباشیم. کار خوب خوبه . و مخاطب خودشو داره.
مثل اینکه بگیم موسیقی جز یا بلوز قدیمی شده. تو دنیا کلی ادم هستن عاشق این فرمهای بهظاهر قدیمی ولی بسیار اصیل هستند.
چیزی که عکسهای ایشون رو فقط از یک اثر و تجربهی فرمال خارج میکنه، حس غم یا دلتنگی عمیق و عجیبیست که در نکاه و حالات همهی سوژههای ایشان دیدهمیشه. که بعد از دیدن مجموعهکارهاشون میشه تشخیصداد که تصادفی نیست و آگاهانهاست.
و بار معنایی و نشانهشناسانهی خودشو داره نه صرفا یکسری تجربه و تمرین عکاسی پرتره.
بهنظرم مهمنیست اثر هنری مال چه ژانر یا شبیه به چه دورهایه. مهم اینه که آیا اون کار رو خوب انجامداده یا نه؟ اندیشیدکی در آن هست یا فقط کپیست؟ چه تلاشی برای خلق اون انجامشده؟
با سلام به همه دوستان
در مورد پست اخیر خودم و جواب دوستان، باید عرض کنم که
اولاً منظورم از عکاسی پیکتوررئال همان تلاش برای شبیه نمودن عکسها به نقاشی است
تلاشی برای آنکه عکسها (که در آن زمان به خودیِ خود فاقد ارزش شمرده میشدند) شبیه به نقاشی که هنر زیبا شمرده میشد شبیه شده و از این جهت ارزشمند شود، پس اساساً پیکتورئالیسم یک جنبش فاخر عکاسی نبوده و اصولاً گامی در جهت شناساندن عکاسی به عنوان هنر زیبا بر نداشته است، بلکه برعکس دقیقاً جنبشها و سبکهایی به هنر تلقی شدن عکاسی کمک کردن که این تقلید را کنار گذاشته و به اصل عکاسی و نتیجه آن که عکسی آینه ی واقعیت است تکیه کردند.
نمیخوام زیاد قلم فرسایی کنم که دوستان خود بهتر میدانند
یک بحثی که اینجا مطرح است در مورد پرتره است و اینکه چه پرتره ای خوب است
پرتره ای که به خوبی صحنه(یا چهره) آرایی شده، نورپردازی، عکاسی و ویرایش خوبی گشته، پرتره ی خوبی است؟
حتماً جواب مثبت است (مثل همین پرتره ی مورد نظر)
اما چه عنصر یا المانهایی یک پرتره را از سطح خوب به عالی ارتقاء میدهد؟از یک پرتره ی صرفاً زیبا به یک پرتره هنری ترقی میدهد؟
به نظر من این عناصر فراتکنیکی هستند؛ یعنی صرفاً با دستاوردهای تکنیکی که در بالا اشاره کردیم حاصل نمیشند بلکه چیزی ورای اینها باید به تصاویر افزوده شوند
آن بخش از پرتره های نادار، پرتره های اوردُن، پرتره های کارش که در فضای استدیو و با کنترل کامل روی فرآیند عکاسی گرفته شده اند، ورای جذابیتهای بصریِ حاصل از مهارت تکنیکی، چیز دیگری دارند، مثل آینه اند که دارند عمق وجودی سوژه های خود را بازتاب میدهند.
فکر میکنم این جریان از نادار آغاز میشود، وقنی اذعان میدارد یهترین پرتره ها را از کسانی گرفته است که بهتر و بیشتر میشناخته است.
میخواهم بگویم پرتره ی عالی پرتره است که شناخت ایجاد میکند، چیزی غیر از آن زیبایی اغوا کننده ی برخی سوژه ها، یک حسی غیر از تماشا و به قول سونتاگ "چشمچرانی"
یک حسی در آدم ایجاد میکند که میتواند نگاه سوژه را بخواند و کورِراهی به قلب سوژه(یا قلب خود) بیابد.
به شخصه تماشای عکسهای واکر اونز حس خاصتری دَرَم ایجاد میکند تا پرتره های مارگارت کمرون
البته نمیخوام به هیچ وجه منکر زیبایی این دست عکسها بشم اما بنظرم عکس خاص گرفتن به مراتب مترقی تر از عکس زیبا گرفتن است
بیشتر قلم فرسایی نمیکنم
برای وحیدرضا هم آرزوی توفیق دارم
درود و احترام
شهرام خانی