راستش من همیشه از مقایسه کل محصولات یک برند با کل محصولات دیگری پرهیز میکنم چون معتقدم نمیشود گفت سونی اینطور کنون انطور. در صورتی که بحث وارد مقایسه دو مدل باشد خیلی منطقی تر میشود بحث کرد.
به نظر من همه تولید کنندگانی که الان در بازار هستند و بخشی از بازار را به دست اورده اند محصول قابل قبولی تولید کرده اند.
در مورد نگاه یا فلسفه تولید و فروش چند نگاه در این دهه ها وجود داشته است.
نگاه اول: نگاه تولید که در دهه های 30 و 20 میلادی غالب بود. در این نگاه این اعتقاد وجود دارد که خریدار هر انچه که موجود باشد را میخرد. زمینه پدید امدن این نگاه کمبود شدید محصول در بازار در ان زمان بود. هنری فورد در کارخانه اش تنها یک مدل تولید می کرد و تنها یک رنگ هم داشت. جمله معروفی از هنری فورد نقل میشود که گفته است مشتریان من میتوانند هر رنگ اتومبیلی را که میخواهند بخریند به شرطی که ان رنگ سیاه باشد.
نگاه دوم: فلسفه فروش است. در این نگاه گفته میشود که محصول را باید به فروش رساند یعنی تاکید شرکتها بر این بود که با بالا بردن تولید و پایین امدن قیمت محصول را میشود فروخت. استفاده از تبلیغات در این نظریه جای بالایی دارد. این نگاه میگوید یک تله موش اگر کیفیت خوب و قیمت مناسبی داشته باشد قابل فروش است غافل از اینکه مشتری به تله موش نیاز ندارد بلکه به حل مسئله وجود موش در یک مکان نیاز دارد.
نگاه بازار یابی: در این نگاه شرکت ها معتقدند که باید پاسخ گویی به نیاز مشتری است که در نهایت به سود اوری منجر میشود یعنی شرکت باید نیازهای بازار هدف خود را بشناسد و هر چه بیشتر محصولش را با نیاز مشتری تطبیق دهد. این نگاه به شما میگوید که اگر مشتری از شما مته میخرد نیاز او مته نیست بلکه مشتری به سوراخی که مته ایجاد میکند نیاز دارد. در زمانی در امریکا شرکتهای قطارهای مسافری در حال ورشکستگی بودند و تمام تلاششان را روی پایین اوردن قیمت و بهبود خدمات کرده بودند اما متوجه نبودند که بهبود کیفیت خدمات انها مشتریانشان را چندان افزایش نمیدهد چون مسافران بیشتر به سمت حمل و نقل با هواپیما جذب شده بودند. درک این موضوع در صورتی که مدتها قبل اتفاق افتاده بود به این شرکتها امکان سرمایه گذاری در صنعت هوایی را میداد.
هدفم از گفتن این بحث این بود که معنای کلمه marketing با انچه ما در فارسی فکر میکنیم خیلی متفاوت است. فکر میکنم ترجمه بد کلمه marketing به بازاریابی بلایی سر این مفهوم در فارسی اورده که معنایش شده انداختن محصول به مشتری به هر کلک. وقتی میگویی شرکت فلان با بازاریابی تلاش میکند محصولش را بفروشد فوری فکر میکنیم شرکت میکوشد محصولش را قالب کند. شاید ترجمه درست marketing بازار گردانی یا مدیریت بازار باشد.
شاید بهترین مفهوم برای بازار یابی این باشد:
Marketing is: a right product, at right price in right place,at the right time
اگر حرف اضافه ها را درست بکار نبردم عذر میخوام.
در انتها منظورم این است:
- که همه تولید کنندگانی که بازار به شدت رقابتی امروز فعالند و میتوانند بخشی از سهم بازار را به دست اورند کیفیت قابل قبولی دارند.
- بخش بزرگی از مفهوم بازاریابی بهتر یعنی کیفیت بهتر نه انداختن محصول با تبلیغ.
- هر گز کل یک برند را با کل یک برند نمیتوان مقایسه کرد.