نظر دوستان در مورد عکس اخیر چیست؟
آیا میتوان آن را در زمره عکسهای فاین آرت قرار داد؟
از نظر من میشه در این دسته قرار بگیره چون مشخصات یک عکس معماری رو نداره. انتخاب زاویه عکاسی زاویه خیلی معمولی نیست و دید عکاس رو میرسونه. البته تشعشعات نور هم خیلی به عکس کمک کرده. ولی از یک جهت دیگه هم میشه گفت که عکس قوی ای در این زمینه نیست. یعنی جسارتا عکاس نقش خیلی زیادی در این عکس نداشته! دوربین رو بالا گرفته و یک شات عکس گرفته. اگر بخواهیم این تعریف رو برای عکس هنری درنظر بگیریم که باید عکاس به جزئیات اثر توجه داشته باشه و ایده و نگاه ویژه اش رو با عکس انتقال بده کمی در این زمینه عکس ضعیف است. البته از یک جهت هم نمیشه عکاس رو محکوم کرد. مثلا بگیم که خب حداقل از تکنیک اچ دی آر استفاده میکرد که محیط داخل اینقدر تیره نباشه. شاید همین تیره بودن محیط هدف عکاس بوده و تکنیکی برای نشون دادن اشعه های نور وارد شده از پنجره.
خلاصه که واقعا تصمیم گیری در مورد آثار هنری خیلی کار مشکلیست و من فکر علاوه بر خروجی نهایی باید دید و هدف صاحب اثر هم بررسی بشه.
ولی حتما فاین آرت بوده که برای نمایش تایید شده!
آثار زیر متعلق به David Burdney هستند:
اکثر آثاری که تاکنون در تاپیک معرفی شده اند، به صورت پروژههای عکاسی یا مجموعه عکس بودهاند.
به نظر شما چه ارتباطی بین این مساله و موضوع Fine Art وجود دارد؟
با سلام و سپاس
در تمام این مجموعه عکس فاین آرت عرصه هنرنمایی و درگیر كردن ذهن همراه با زاویه دید منحصر بفرد عکاس مشهود است. در مکتب روانکاوی زیگموند فرویدی قانون 20-80 "کوه یخ" و تشبیه آن به کلیت هوشیار و ناهوشیار روان آدمی معنی بسیار عمیق و ژرف دارد.
یکی از نکات مهم بیان حس و مفهوم مورد نظر هنرمند در اثرش هست، با مجموعه عکس هم مفهوم بهتر بیان میشود و هم جامعیت برای اثر ایجاد می کند.
به عنوان مثال در مقاله "هر عکسی بخواهم میبینم" مفهوم مورد نظر سوجی موتو با این که با تک عکس هم منتقل میشود
اما مجموعه عکس ها با هم جامعیت مفهوم هنرمند رو شدت میبخشند.
و همچنین سبک و سیاق شخصی فرد در اثر. با یک عکس نمیتوان به کنه و سبک کار هنرمند و دید او دست پیدا کرد.
نمونه آن هم همین مجموعه عکس معرفی شده... مجموعه عکس ها حس و حال خاص و یکسانی دارند و ردپای دید و برداشت و تکنیک هنرمند ثابت هست.
سوالي در ذهنم است كه نميدونم جواب قطعي داره يا سليقه اي ؟
عكاسي فاين آرت با كدامين زير بنا ؟
ساختاري متشكل از عكسهايي كه با ياري جستن از خلاقيتهاي مختص عكاسي شاخص شده اند يا اينكه ورود به مفاهيم انساني سبب متفاوت بودنشان شده ؟ عكسهايي كه از جنس فاين آرت هستند اما عموما زيبا به شمار نمي آيند ( باز هم ديوار كوتاه ! مثال برف و كاشي دكتر البته به شرطي كه بخشي از يك مجموعه نباشد . اين مثال براي زيبا نبودن بود نه ورود به مفاهيم)
آيا ترجيح بر اين است كه فاين آرت ، مشوق و در واقع كاتاليزري باشد براي ورود انواع ديدگاه اجتماعي و روانشناسي و و فلسفي... به عكاسي و تخصيص برچسب هنري به آنها ؟
من هر دو ديدگاه رو ستايش ميكنم اما ديدگاه اول را دوست ميدارم ....