آن کس که نداند و بداند که نداند/لنگان خرک خویش به منزل برساندآن کس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند
این سوال که آیا فلان عکس جزو فاین آرت یا آرت محسوب می شود یا نه، مکرر پرسیده میشود.
پاسخ چیست؟
واقعیت این است که اول بدانیم این شاخه عکاسی مانند سایر شاخهها نیست. یعنی نمیتوان گفت یک شاخه عکاسی منظره داریم، یک شاخه عکاسی ماکرو و یک شاخه هم فاین آرت. چون این شاخه عکاسی در واقع یک SuperCategory است و نه یک Category. یعنی یک شاخه وسیعتر است که بسیاری از شاخهها میتوانند زیر مجموعه آن باشند.
حال که طیف وسیعی به آن نسبت دادیم باید بالاخره مرز نهاییاش را مشخص کنیم که چه عکسهایی فاین آرت محسوب نمی شوند.
- عکسهایی که مشکلات عمده تکنیکی دارند.
- عکسهایی که مشکل تکنیکی ندارند اما عکس گواه آن است که روند و فرآیند خلق آن، دقیق نبوده است. این معیار دوم، سطح عکس را بالاتر از معیار اول میبَرد. عکس باید نشاندهنده تکنیک عالی در همه مراحل خود باشد. از عکاسی تا چاپ.
- عکسهایی که نشانگر ایده یا تفکر خاصی از سوی خالق آن نیستند. عکسهای باری به هر جهت. عکسهای اسنپ شات.
- در مورد عکسهای تک، معیار قبلی سخت گیرانهتر است. چرا که انتقال استایل، تفکر یا احساس هنرمند به مخاطب در آنها گاها مشکلتر است. در مجموعه عکس، روند خلق اثر و جهانبینی هنرمند بهتر منتقل میگردد.
خیلی از عکسهایی که در این تاپیک نمایش داده میشود میتوانند فاین آرت باشند و میتوانند هم نباشند! چرا؟
۱- چون اولا در این اندازه کوچک بررسی خیلی از معیارها ممکن نیست.
۲- شاید اینها جزو یک مجموعه باشند که قضاوت در مورد آن بستگی به بررسی کل مجموعه دارد.
۳- خیلی از عکسهای فاین آرت نیازمند Statement هنرمند هستند. بیانیه هنرمند میتواند تاثیر زیادی در ایجاد ارتباط با مخاطب داشته باشد.
با این تفاسیر مجددا تاکید میکنم که نمایش عکسها در این تاپیک فقط برای باز شدن بحث در این باره است. این عکسها می توانند بالقوه جزو فاین آرت باشند اما الزاما خیر.
منتظر دیدن آثار دوستان عزیز در این تاپیک هستیم.
------
کریستوفر رلاندر مجموعه عکسی دارد به نام We Are Nature . او برای تهیه این عکسها از مالتیپل اکسپوژر در داخل دوربین استفاده کرده است و سپس داجینگ، برنینگ و تونینگ را در نرم افزار انجام داده است.
سوال:
اگر او بجای مالتیپل اکسپوژر داخل دوربین، همین عکسها را با نرم افزار ترکیب میکرد، چه تفاوتی در ارزشگذاری عکسها حاصل میشد؟
---
* آدرس سایت هنرمند:
We Are Nature – Multiple Exposure Portraits Vol. II | Christoffer Relander
جناب دکتر روشن ! در اثر هنری ، ایده ، تکنیک ، بیان هنری ، و ظرافت های زبانی و بیانی ، جزو ارزشهای کلیدی شمرده می شوند و در ارزیابی اثر مورد نظر خواهند بود.
اما در پاسخ به سوال شما در مورد فرایند خلق اثر چه تاثیری در این ارزش گذاری دارد ، باید گفت که در خلق اثر هنری یک ویژگی دیگر نیز وجود دارد که از مهارت همراه با مشقت ، تلاش و فرایند پیچیده خلق توسط هنرمند ناشی می شود . برای همین است که یک تابلوی نقاشی ، به طور مثال با رنگ روغن و خلق شده با دست و پالت و کاردک و قلم و ... به مراتب از یک اثر گرافیکی خلق شده با رایانه ، بسیار بیشتر ارزش گذاری می شود . به واقع این فعالیت هدفمند و ناشی از مهارت هنرمند ( متکی بر تکنیک و مهارت ) ، ارزشی افزوده بر ایده و بیان هنری اثر تولید میکند . بنابراین این پیچیدگی تکنیکی و فرایند خلق اثر توسط هنرمند، بخشی است مهم در ارزش گذاری اثر .
گذارههایی که گفتید غلط هستند.
مقایسۀ یک اثر گرافیکی با یک نقاشی رنگ روغن اصلاً صحیح نیست! میدانید چرا؟
یک اثر نقاشی ارزشش به تکرار نشدن آن است، یعنی هرچه هم که دیگران کپیکاری کنند اصلاً اثر اولیه نمیشود.
اما اثر گرافیکی تعاریف و ارزشمندیهای دیگری دارد.
ببینید گرافیک در تیراژ معنا پیدا میکند. یک جلد کتاب وقتی ارزش پیدا میکند و برای گرافیستش اعتبار کسب میکند که آن کتاب چاپ شده باشد. اصلاً تعاریف گرافیک و نقاشی با هم متفاوتاند.
ارزش یک اثر گرافیکی در تکثر آن است اما یک نقاشی در تکرار نشدن آن!
دربارۀ بحث مشقت و عرق ریختن و خاک خوردن و ... هم باید عرض کنم تا وقتی یک اثر هنری زیبا نباشد کسی در پی این نخواهد بود که چه میزان زحمت برای آن کشیده شده است. مثلاً شما یک نقاشی داشته باشید و نقاش محترم آن را در کرۀ ماه کشیده باشد تا موقعی که اثر شرط اولیه یعنی زیبایی را نداشته باشد، در ماه ترسیم شدنش هیچ است...
ببینید کامپیوتر کارها را آسان کرده، اجرای طرحهای گرافیک را سهلتر کرده اما هنوز آثار گرافیستان ارزشهای خاص خود را دارد و این ارزشها به خاطر ایدههاست نه سختیِ روند طراحی!!!!!
مثلاً آیا پوستری جدید از آقای قباد شیوا دیگر ارزش پوسترهای قدیمی را ندارد؟ چون قدیمترها تمام مراحل اجرا با دست بوده و به قول شما مشقت داشته اما در زمان حاضر ایشون طرحشان را توسط یک وردست به کامپیوتر منتقل میکنند دیگر آثار ایشان ارزشمند نیست؟
کلاً در لایههای محتلفِ بحث اثرهای هنری و ارزش آنها خلط مبحث زیاد شکل میگیرد...
.
وحید جان با شما مخالفم . چون مثالی که من زدم درسته در مورد نقاشی است ، اما در موارد دیگری نیز صدق میکند .
اونچه که شما اشاره دارید به نوعی به نظریه " والتر بنیامین " و مقاله " اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی " بر میگرده که اشاره میکنه که : در هنرهایی که به صورت انبوه تولید میشوند ، به نوعی " اصالت " غایب می شود . چرا که از نظر او " اصالت " و " اصیل بودن " بر میگردد به اهمیت " دست و پنجه " و " قلم " هنرمند و عنصر " یگانه بودن " اثر هنری . در حالیکه تکثیر همان اثر آن را از آن اصالت و هاله محروم میکند . در این زمینه " بودریار " این را تعبیر میکند به " شبیه سازی یعنی نسخه بدل های فاقد اصالت "
اما همو اشاره میکند به اینکه این تکثیر ها در نهایت باعث توجه بیشتر مخاطب به آن اثر ( او از اثر ون گوگ نام می برد ) توجه کند و با آن بیشتر آشنا شود . و دوم اینکه این موضوعی که شما اشاره میکنید نیز در موارد دیگر نیز صدق نمیکند . چطور ؟
آنچه که مورد مثال من بود ( اثر نقاشی ) در هر چیز دیگری که یونیک باشد و حاصل دست ، صدق میکند . نمونه : کارهای شیشه گری . نمونه : فرش های دستباف . نمونه : آثار مجسمه سازی دستی و هر هنر دستی ( در برابر کالاهای تولید ماشین و انبوه )
در همین رابطه یک عکس نیز ( نظر به امکان تولید انبوه ) هم میتواند یونیک نباشد ( و در نتیجه این مورد در مورد آن صدق نکند به خاطر همان اثر تولید انبوه و مکانیکی ) و هم می تواند یونیک باشد و آنگونه که من به آن اشاره کردم : یک عکاس ( مطابق مثالهای دکتر روشن در فاین آرت ) میتواند ( مطابق قوانین کپی رایت ) تعداد بسیاری محدودی از اثر خود را اجازه نشر دهد . در این حالت همان عنصر یونیک بودن نیز شامل اثر او خواهد شد . مثال های بسیاری در این زمینه وجود دارند . برایان پترسون در کتاب خود مثالی می آورد که یک قطعه عکس خود را در ابعاد بزرگ به قیمت25000 دلار و بابت یک بار نشر و فقط در اختیار آن سفارش دهنده فروخته است و از این دست آثار بسیار نام می برد . بی شک این مبلغ فقط بابت استفاده یونیک از آن اثر ارزش پرداخت پیدا میکند . بسیاری از عکاسان چنین میکنند . به ویژه در آثار نمایشگاهی خود . با این ویژگی یونیک بودن ( محدود کردن تعداد چاپ اثر خود ) بر " اصالت " اثر خود می افزایند . بنابراین میبینید که این مورد در آثار عکاسی نیز صدق میکند .
ممنون از نظرات دوستان.اگر او بجای مالتیپل اکسپوژر داخل دوربین، همین عکسها را با نرم افزار ترکیب میکرد، چه تفاوتی در ارزشگذاری عکسها حاصل میشد؟
واقعیت این است که پاسخ به این سوال ساده نیست. یعنی نمیتوان براحتی تکلیف قضیه را روشن کرد.
به نظر من برای آنکه بهتر بتوان به پاسخ رسید، باید بسته به نوع اثر، تصمیم گرفت.
ممکن است واقع در برخی آثار تفاوتی ایجاد نکند و در برخی تفاوتهای زیادی ایجاد کند.
نقطه تعیین کننده در نوع اثر آن است که گاه فرآیند خلق یک اثر، جزئی از اثر میشود. یعنی آن اثر را نمیتوان بدون پروسه تولیدش در نظر گرفت. این فرآیند نه تنها منجر به تولید اثر شده است بلکه پس از نهایت کار نیز هنوز آن پروسه خودنمایی میکند و مانند جواهری است که زیبایی شخص را دوچندان می نماید. این رد پای یکی بودن پروسه خلق و اثر خلقشده شاید در بسیاری از آثار فاین آرت بتوان یافت.
به ویدیوی زیر توجه کنید که در آن فرآیند خلق یک اثر را به صورت Time Laps نشان می دهد. در این ویدیو به تدریج نشان میدهد که چگونه یک اثر متعلق به دهه ۱۸۴۰ میلادی شبیه سازی می گردد. یک اتاق خالی و یک مدل که به تدریج تبدیل به یک نقاشی قرن نوزدهمی میشوند. نکته مهم علاوه بر اثر نهایی، همین فرآیند خلق است که خود اتفاقا آنقدر مهم است که تبدیل به یک اثر دارای ارزش شده است:
لینک ویدیو (+)
و اثر اصلی:
"Lady Elizabeth Eastlake" (1844) by Hill & Adamson
ویرایش توسط nmroshan : Thursday 26 July 2012 در ساعت 11:29 دلیل: اضافه کردن لینک به صفحه ویدیو
The Watchdog
کیفیت بهتر