حقیقتش من اصطلاح دقیق فارسیش رو نمی دونم شاید اساتید بدونند.
اما میشه اون رو "فوکوس حقیقی" یا "فوکوس کامل" ترجمه کرد چون این اصطلاح به نقطه یا بهتر بگوییم به صفحه ای اشاره دارد که در آن ٬ تصویر از نظر تئوریک کاملا در فوکوس قرار دارد و این صفحه یکتاست یعنی یک اپسیلون جلوتر یا عقب تر از آن در فوکوس نیست .
Ctirical به معنی «بحرانی» است ... مثل Critical Load (بار بحرانی)... Critical situation (شرایط بحرانی)
ویکی پدیا هم بد چیزی نیست:
Critical Focus
دایره ای که لنز روی صفحه سنسور تشکیل می دهد چرا اما برای تشکیل همان "تصویر" در اف باز تر به عدسی بزرگتری نیاز استسلام
مگر دایره تصویر (دایره ای که لنز روی صفحه سنسور تشکیل می دهد) در تمام لنزهای فول فریم به یک اندازه و در لنزهای کراپدار هم به یک اندازه نیست؟
ارادتمند
دوست عزیز ٬ معلومه که معنی critical ٬ بحرانی است. اما اگر ما critical focus را فوکوس بحرانی معنی کنیم ٬ مفهوم را رسانده ایم؟ در آن مثال هایی که زدید ٬ترجمه critical به معنی بحرانی کاملا مفهوم را می رساند اما در مورد فوکوس به نظر من مفهوم را نمی رساند.
من هم با توجه به مفهوم همان مقاله ویکی پدیا ٬ فوکوس حقیقی یا فوکوس کامل را پیشنهاد دادم. که البته فقط یک پیشنهاد است و ممکنه نادرست هم باشه.
بار بحرانی ٬ یعنی اینکه ما یک بار داریم و از یک حد که گذشت می شود بحرانی ٬ اما در اینجا این گونه نیست ٬ تصویر فقط و فقط در یک صفحه واقعا در فوکوس است و جلوتر یا عقب تر از آن تصویر در فوکوس نیست حتی اگر تجهیزات و چشم ما قادر به تشخیص تفاوت ها نباشد .
در آخر باید بگم این ها فقط نظرات شخصی بنده است و هیچ گونه سندیتی ندارد و ممکن است بنده کلا در اشتباه باشم و اصطلاح فوکوس بحرانی بهتر باشد.
البته ممكن است ترجمه فوكوس بحراني هم درست باشد.بعنوان مثال در ماكرو گرافي بعضا پيش ميايد كه شما به دليل كنتراست كم نقطه فوكوس و يا نزديك شدن به حداقل فاصله فوكوس لنز دچار مشكل شده و دوربين سردرگم ميشود و در ويزور چراغ چشمك زن را مشاهده ميكنيد.بااين مثال شايد بتوان Critical Focus را به فوكوس بحراني ترجمه كرد.سپاس
ویرایش توسط eternal : Thursday 14 March 2013 در ساعت 14:51 دلیل: املا
به این تعریف ویکی پدیا توجه کنید:
In a photograph, the area of critical focus is the portion of the picture that is optically in focus. This does not relate to depth of field which describes apparent sharpness
critical focus صرفا یک چیز آرمانی است که فقط از راه فرمول قابل دست یابی است و در عمل کاربردی ندارد . در عمل عمق میدان برای ما اهمیت دارد.
5bdccecb76362d76877efccc6bfe7c78.png
I فاصله سنسور تا لنز ٬ F فاصله کانونی لنز و O فاصله لنز تا صفحه ی critical focus است. با قرار دادن I و F محل critical focus مشخص می شود.
آن مثالی که زدید ٬ اتفاقاتی است که در عمل فوکوس کردن به وجود می آید که دلیلش هم مشکلات و محدودیت های تجهیزات ساخته شده توسط انسان است ٬ سردرگمی دوربین با نزدیک شدن به حداقل فاصله فوکوس لنز یا در نقاط کم کانتراست بر محدودیت لنز و دوربین اشاره دارد یعنی می توان با انجام تغییراتی حداقل فاصله فوکوس لنز را بهبود بخشید و یا با به کار گیری تکنولوژی بالاتری قابلیت تشخیص دوربین را در نقاط کم کانتراست بالاتر برد.
ولی critical focus صرفا از راه فرمولهای مربوط به علم اوپتیک بدست می آید و کاملا آرمانی است.
پس با حساب شايد بتوان دو نقطه بحراني داشت يكي نقطه بحراني پائين كه در واقع به منطقه ضعف لنزها ميرسد(مثالي كه عرض شد) و ديگر آنچه شما از آن آرماني ياد كردين و فقط در فرمولها ميتوان آن را ديد كه بدان فوكوس بحراني بالا گفت.در واقع دو سر طيفي در نظر بگيريم كه بخش پائينش خوب نيست و بخش بالاي آن آرماني و دست نيافتني.
به نوعی می شود به حداقل فاصله فوکوس لنز نقطه بحرانی فوکوس آن لنز گفت . بدین معنی که لنز از این فاصله تا بی نهایت را می تواند فوکوس کند ولی قبل از آن را نمی تواند.
ولی ماهیت critical focus متفاوت است ٬ برخلاف حداقل فاصله فوکوس لنز ٬ که برای هر لنز یک فاصله خاص و ثابت است که آن هم ناشی از طراحی آن لنز می شود ٬ critical focus یک مکان ثابت ندارد ٬ هر با که ما در نقطه متفاوتی فوکوس می کنیم جای آن تغییر میکند . پس نمی شود گفت که این نقطه ٬ نقطه بحرانی بالا است.
قسمت آخر گفته شما کمی گیچ کننده است ٬ فکر می کنم مفهموم critical focus را درست متوجه نشده اید.
یک مثال میزنم:
ما با یک دوربین و لنز از روبرو از یک خط کش ۳۰ سانتی عکس میگیرم و دقیقا رو ۱۵ سانتیمتر فوکوس میکنیم ٬ وقتی عکس را بررسی میکنم ٬ از دید ما مثلا از ۱۳ سانتیمتر تا ۱۷ سانتیمتر در فوکوس هستند و کاملا شارپ به نظر میرسند ٬ آپرچر را کمی باز تر میکنیم ٬ دوباره عکس میگیریم این بار از ۱۴ سانتیمتر تا ۱۶ سانتیمتر از دید ما در فوکوس قرار دارند و کاملا شارپ هستند. اما در حقیقت فقط و فقط ۱۵ سانتیمتر در فوکوس است و بقیه فواصل اگر چه از دید ما کاملا شارپ هستند اما هیچ کدام در فوکوس نیستند .
حالا اگر ما بر روی یک نقطه دیگر فوکوس کنیم همین روند تکرار می شود و باز هم در حقیقت فقط آن نقطه در فوکوس است و نقاط اطراف آن اگر چه به نظر شارپ می رسند اما در فوکوس قرار ندارند. به آن فواصل ۱۳ تا ۱۷ سانتیمتر یا ۱۴ تا ۱۶ سانتیمتر عمق میدان آن لنز در آن آپرچرها گفته می شود ٬ و این چیزی است که در عمل برای عکاس اهمیت دارد.
critical focus در ۱۵ سانتیمتر قرار دارد.
با توجه به تعریف ویکی، بنظر من گزاره گزینی بسیار دقیقی هم هست. اتفاقاً برای فوکس هم مفهوم را برای من میرساند. و ایضاً و اتفاقاً واژه ی «فوکس آرمانی» شما هم مفهوم را میرساند
بار بحرانی هم اتفاقاً در بسیاری از موارد بعد از عبور از نقطه ی بحرانی، دیگر بحرانی نیست. کمی «بحث ِ خارج از موضوع» میشه، ولی برای توضیح دلایل این مسئله، به یه مقوله ی غیر عکاسی اشاره میکنم: دو مولفه در مطالعه ی رفتار لرزه ای ساختمانها (بطور کلی سازه ها) داریم: یکی پریود ارتعاشی بستر سازه است، که مستقل از نوع سازه و سیستم باربر جانبی آن و سایر مشخصات آنست و فقط به رفتارهای ژئوتکنیکی بستر خاکی، نیز لایه های متشکله ی آن و همینطور به جنس و نوع امواج زلزله و سرعت موج برشی دارد. دیگری پریود ارتعاشی خود سازه است که به عواملی چون وزن ارتعاشی سازه، ارتفاع سازه، نوع سیستم باربر جانبی سازه، مکانیزمهای احتمالی میرائی تعبیه شده در سازه، اثر میانقاب ها بر روی حرکت جانبی و ... بستگی دارد. از طرفی پدیده ای تحت عنوان «تشدید یا رزونانس» تعریف میشود که میگوید اگر این دو پریود، اختلاف کمی با هم داشته باشند، اثر نیروی جانبی زلزله بر روی سازه، به شدت زیاد میشود. بعنوان نمونه، اگر پریود ارتعاشی زمین، 1.0sec و پریود ارتعاشی سازه، 0.95sec یا 1.05sec باشد، پدیده ی تشدید بوجود میاید. یعنی نزدیک شدن از پریودهای کمتر از 1 و به سمت 1sec و از طرف دیگر، نزدیک شدن به سمت پریودهای بیشتر از 1 و نزدیک شدن شان به سمت 1sec، سازه را وارد مرحله ی وقوع رزونانس (منطقه ی بحرانی) میکند. سعی بر آن است که از این محدوده، سازه را فراری دهیم. در بحث مهندسی زلزله، این هم پریود شدن، بسیار بد است و در بحث فوکسینگ، بسیار خوب و حتی آرمانی. (یکی بحرانی، با بار مفهومی «منفی»، و دیگری بحرانی، با بار مفهومی «مثبت»)بار بحرانی ٬ یعنی اینکه ما یک بار داریم و از یک حد که گذشت می شود بحرانی ٬ اما در اینجا این گونه نیست ٬
اگر بصورت شماتیک بخواهیم به مسئله نگاه کنیم:
- «فوکس آرمانی»، همان Pick های منحنی های وضوح زیر است (بالای خط بلند مشکی، در دوحالت عمق میدان کم و زیاد) که مشخصاً یه «نقطه» است و نه یک بازه (برای دوربین، Super Fine Focus است)
- منطقه ی سبز را میتوان، بهینه ترین فوکسی که دوربین میتواند انجام دهد و چشم ما قادر به تشخیص آن از Pick منحنی نیست، توصیف کرد. مشخصا یک «بازه» است و نه یک نقطه، و شامل نقطه ی آرمانی برای چشم ما Fine Focus است.
- منطقه ی زرد، برای چشمان تیزبین، ممکن است کمی از Fine Focus فاصله داشته باشد. ولی احتمال اینکه برای شخصی که تجربه عکاسی ندارد، قابل تشخیص نباشد، بیشتر است.
- منطقه ی نارنجی، نه برای چشمان تیزبین و نه برای یک بیننده ی غیر عکاس، کمی محو و Blurred بنظر میرسد (Defocus)
رسیدن به نقطه ی Pick ، در حالت حدی، نا ممکن نیست. اما در سایه ی یک سیستم الکترو اپتیکال پیشرفته که شاید نصبش بر روی سیستم فوکس دوربینهای ما، اصلاً توجیه اقتصادی نداشته باشد. (مثل دقت بسیار بالای GPS های نظامی که دسترسی عموم به آن عملاً ناممکن است و برای دستگاه های عمومی، به عمد، خطائی حدود چند متر را در محاسباتشان دخیل میکنند)
علی ایحال، انتخاب واژگان است و سلیقه ی انتخاب کنندگان از طرفی و اختلافات احتمالی سلیقه ای کاربران، از طرف دیگر ...
به این فاصله، MFD یا همان Minimum Focus Distant اطلاق میشه و علتش رو هم شما اشاره کردید.به نوعی می شود به حداقل فاصله فوکوس لنز نقطه بحرانی فوکوس آن لنز گفت . بدین معنی که لنز از این فاصله تا بی نهایت را می تواند فوکوس کند ولی قبل از آن را نمی تواند.
تمام توضیحات شما، به نوعی تفسیر همان نمودارهای بنده است. فقط اینکه فوکس بحرانی را، دقیقاً روی 15cm متصور شدن، باز هم جنبه ی آرمانی دارد.حالا اگر ما بر روی یک نقطه دیگر فوکوس کنیم همین روند تکرار می شود و باز هم در حقیقت فقط آن نقطه در فوکوس است و نقاط اطراف آن اگر چه به نظر شارپ می رسند اما در فوکوس قرار ندارند. به آن فواصل ۱۳ تا ۱۷ سانتیمتر یا ۱۴ تا ۱۶ سانتیمتر عمق میدان آن لنز در آن آپرچرها گفته می شود ٬ و این چیزی است که در عمل برای عکاس اهمیت دارد.
critical focus در ۱۵ سانتیمتر قرار دارد.